عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۸۶ 。☬。)
جان آروم تقی به در سپس منتظر ماند صدا آروم میونشی به کوشش خورد : بیا ... جان آه ای کشید سپس آروم وارد اتاق شد با چشم های مانند چشم های دایی اش به اطراف نگاه کرد بلاخره میونشی را روی تخت یافت سپس اروم سمتش هجوم برد میونشی سرش را از لاس کتاب بیرون آورد و با دیدن جان لبخند ای بر اسر ذوق زد : وای آقای خوشتیپ شمایی بیا ..
جان گنگ سمتش رفت سپس جلویش ایستاد و با نگاه کنجکاو گفت: با دایی جون دعوا کردین ... میونشی آروم خندید ولی خپدشهم هنوز به این متاهل بودن عادت نداشت .. سپس آروم دست های کوچیک و سفید مانند جان را گرفت و آروم گفت : نه چرا باید دعوا بکنیم اینو کس بهت گفته
جان : آخه وقتی از مدرسه اومدم دایی نبود فکر کردم دعوا کردین همین
میونشی خندید سپس آروم گفت : وای دستات خیلی نرم هستند
جان گنگ نگاهش کرد سپس تند گفت : آره صورتم مثل صورت دایی جذاب و خوشگل
میونشی به این تصور بچه خندید سپس دستش را روی تخت گذاشت : بیا بشین کمی از خودت بگو اصلا ترو ندیدم تو خونه
جان تند روی تخت نشست سپس با چشم های خاکستری مانندش چشم به میونشی دوخت با لبخند گفت : جانم دیگه همه صدام میکنند جان ت..تازه دایی منو خیلی دوست داره
میونشی آروم نگاهش کرد سپس دست کوچیکش را در دست خودش سفت کرد : وای چه خوب از این بهتر که نمیشه پس دیگه منم دوست دارم
جان : دایی رو ؟
جیمین : که این طور .. میونشی تند سمت در چشم دوخت تا حدی رسیده بود که متوجه دهنش و زبونش نبود جیمین بد موقع اومده بود شاید حرف های میونشی را شنیده بود و جان.. میونشی با داغ کردن لپ هایش گفت: نه نه جان اشتباه گفت راستش داشتیم راجبه خود جان حرف میزدیم
جیمین با چهره خسته وارد اتاق شد سپس بر روی تخت کنار جان نشست و موهای جان را لمس کرد سپس با لبخند گفت : حالت چطوره خوبی جان؟ .... جان لبخندی زد سپس سری تکون داد و تند گفت : خوب شدم با دیدن شما و زن دایی
جیمین خندید سپس دستش را پایین آورد میونشی آروم چشم به جیمین دوخت چشم های کود افتاده جیمین و موهای بهم ریخته اش با هودی مشکی حتی لب های به شدت خشک اش نشان میداد که حالش خوب نیست .. جان دست اش را روی شانه میونشی زد و یا لبخند گفت. : زن دایی خوابیدی .. سپس همراه جیمین تند خندید میونشی لبخند ای زد و آروم گفت : نه .. ولی جیمین و جان تند و لبخند میخندید
جیمین با خنده گفت : .. میونشی میگه .. نه
(。☬。)پارت ۸۶ 。☬。)
جان آروم تقی به در سپس منتظر ماند صدا آروم میونشی به کوشش خورد : بیا ... جان آه ای کشید سپس آروم وارد اتاق شد با چشم های مانند چشم های دایی اش به اطراف نگاه کرد بلاخره میونشی را روی تخت یافت سپس اروم سمتش هجوم برد میونشی سرش را از لاس کتاب بیرون آورد و با دیدن جان لبخند ای بر اسر ذوق زد : وای آقای خوشتیپ شمایی بیا ..
جان گنگ سمتش رفت سپس جلویش ایستاد و با نگاه کنجکاو گفت: با دایی جون دعوا کردین ... میونشی آروم خندید ولی خپدشهم هنوز به این متاهل بودن عادت نداشت .. سپس آروم دست های کوچیک و سفید مانند جان را گرفت و آروم گفت : نه چرا باید دعوا بکنیم اینو کس بهت گفته
جان : آخه وقتی از مدرسه اومدم دایی نبود فکر کردم دعوا کردین همین
میونشی خندید سپس آروم گفت : وای دستات خیلی نرم هستند
جان گنگ نگاهش کرد سپس تند گفت : آره صورتم مثل صورت دایی جذاب و خوشگل
میونشی به این تصور بچه خندید سپس دستش را روی تخت گذاشت : بیا بشین کمی از خودت بگو اصلا ترو ندیدم تو خونه
جان تند روی تخت نشست سپس با چشم های خاکستری مانندش چشم به میونشی دوخت با لبخند گفت : جانم دیگه همه صدام میکنند جان ت..تازه دایی منو خیلی دوست داره
میونشی آروم نگاهش کرد سپس دست کوچیکش را در دست خودش سفت کرد : وای چه خوب از این بهتر که نمیشه پس دیگه منم دوست دارم
جان : دایی رو ؟
جیمین : که این طور .. میونشی تند سمت در چشم دوخت تا حدی رسیده بود که متوجه دهنش و زبونش نبود جیمین بد موقع اومده بود شاید حرف های میونشی را شنیده بود و جان.. میونشی با داغ کردن لپ هایش گفت: نه نه جان اشتباه گفت راستش داشتیم راجبه خود جان حرف میزدیم
جیمین با چهره خسته وارد اتاق شد سپس بر روی تخت کنار جان نشست و موهای جان را لمس کرد سپس با لبخند گفت : حالت چطوره خوبی جان؟ .... جان لبخندی زد سپس سری تکون داد و تند گفت : خوب شدم با دیدن شما و زن دایی
جیمین خندید سپس دستش را پایین آورد میونشی آروم چشم به جیمین دوخت چشم های کود افتاده جیمین و موهای بهم ریخته اش با هودی مشکی حتی لب های به شدت خشک اش نشان میداد که حالش خوب نیست .. جان دست اش را روی شانه میونشی زد و یا لبخند گفت. : زن دایی خوابیدی .. سپس همراه جیمین تند خندید میونشی لبخند ای زد و آروم گفت : نه .. ولی جیمین و جان تند و لبخند میخندید
جیمین با خنده گفت : .. میونشی میگه .. نه
- ۳.۴k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط