part¹⁵
part¹⁵
teahkook
تهیونگ:خوب.......داستانش طولانیه(((لبخند ضایع)؟))
کوک:آهان خوب خدمتکار
خدمتکار:بله ارباب
کوک:اتاقشون رو نشون بده
خدمتکار:بفرمایید
ویو کوک
هههه فکر کرده متوجه نمیشم چرا از بیمارستان آمده بیرون
کوک:جک((داد))
جک:بله ارباب
کوک:برو به بیمارستانی که بستری بودم پرس جو کن که چرا کیم تهیونگ دیگه اونجا کار نمیکنه
جک:چشم
ویو تهیونگ
خدمتکار من رو برد به اتاقی که برام آماده کرده بود یه تخت دونفره.......وایسا جرا دونفره .....ولش کن خیلی اتاق خوشگلی بود
چند ساعت بعد )))
صدای در زدن....
کوک:بیا تو
جک:قربان من به همون بیمارستان رفتم....
کوک:چرا اونجا نیست
جک:بخاطر اینکه مدیر بیمارستان میخواسته به آقای کیم تهیونگ.....تجا*وز کنه
کوک:چییی(((داد)))
teahkook
تهیونگ:خوب.......داستانش طولانیه(((لبخند ضایع)؟))
کوک:آهان خوب خدمتکار
خدمتکار:بله ارباب
کوک:اتاقشون رو نشون بده
خدمتکار:بفرمایید
ویو کوک
هههه فکر کرده متوجه نمیشم چرا از بیمارستان آمده بیرون
کوک:جک((داد))
جک:بله ارباب
کوک:برو به بیمارستانی که بستری بودم پرس جو کن که چرا کیم تهیونگ دیگه اونجا کار نمیکنه
جک:چشم
ویو تهیونگ
خدمتکار من رو برد به اتاقی که برام آماده کرده بود یه تخت دونفره.......وایسا جرا دونفره .....ولش کن خیلی اتاق خوشگلی بود
چند ساعت بعد )))
صدای در زدن....
کوک:بیا تو
جک:قربان من به همون بیمارستان رفتم....
کوک:چرا اونجا نیست
جک:بخاطر اینکه مدیر بیمارستان میخواسته به آقای کیم تهیونگ.....تجا*وز کنه
کوک:چییی(((داد)))
۷.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.