سوزومه: داداشی خودتی؟
سوزومه: داداشی خودتی؟
کاکوچو: اره عزیزم، خوبی؟؟ داداشت خوبه؟ مامان و بابات خوبن؟
*صدا سوزومه رو بلندگو هست*
سوزومه: آره همه خوبن داداشی، اما من خیلی اوکی نیستم
کاکوچو: چیشده؟
سوزومه: من باید با دوتا از رئیس های ارشد بونتن ازدواج کنم، اولش گفتم یه ازدواج عادیه اما بعدش رفتم تحقیق کردم، و الان مثل سگ ازشون میترسم، فکر میکنم ایزانا کوروکاوا و سانو مانجیرو باشن، من خیلی میترسم داداشی
کاکوچو: دقیقا از چی میترسی؟
سوزومه: از همه چیزشون، اونا مافیان من تاحالا بجز چاقو میوه خوری و چاقوی غذا پختن، دستم نگرفتم *منظورش قمه و تفنگ و ایناس* بعد میدونی اینا چندتا آدم کشتن یا به چندتا دختر ......... کردن؟؟؟؟ من از اینا میترسم
ایزانا: من تاحالا با هیچ دختری اون کارو نکردم، دیگه در این حد هم از قدرت پادشاهیم سو استفاده نکردم *زمزمه*
مایکی: من هنوز دورایاکی میخورم و پرونده هارو حل میکنم *زمزمه*
سوزومه: داداشی چیکار کنم
*مایکی روی یه کاغذ یه چیزی نوشت*
نوشته: جان سوزومه، یه کار کن که ازمون نترسه
کاکوچو: تو از کجا میدونی که اون دوتا رئیس ارشد بونتن این کارو کردن؟؟ شاید زیر دستاشون ادم کشتن و اینا
سوزومه: به هرحال که دستور اونا بوده
کاکوچو: کی قراره بیان دنبالت؟
سوزومه: شنبه هفته دیگه، یعنی امروز چهارشنبه ایم، یه چهار روز دیگه، گوش کن کاکوچو، من یکم پس انداز دارم، به نظرت فرار کنم؟؟
کاکوچو: اصلا! پیدات میکنن، خوبه خودت میدونی که اونا بزرگترین مافیای توکیو اند، اگه برای پیدا کردنت جایزه بذارن، میدونی چندتا گروه مافیایی حاضر میشه تورو پیدا کنه؟ حتی مافیاهای خارجی، مثل فرانسه و ایتالیا، اینا خیلی با نفوذ اند
سوزومه: پس چه غلطی بکنم؟
کاکوچو: فعلا خودتو آماده کن که بیان دنبالت و اون گردنبندی که بهت داده بودم رو هنوز داری؟؟
سوزومه: همون گردنبند پروانه ایه؟؟
کاکوچو: آره همون، اگه وسط پروانه رو فشار بدی بال هاش تبدیل میشن به دوتا چاقوی کوچولو، اگه ترسیدی از اونا استفاده کن
سوزومه: مرسی داداش، تو بهترینی، و اما، تو پیش سنجو چیکار میکردی؟ اها دوس پسرشی؟
کاکوچو: نه، ماها دوستیم
سوزومه: باوشه، ببین سنجو باهام کاری نداره؟
کاکوچو: نه میگه ندارم
سوزومه: اوکی، پس سایونارا بهترین داداش
کاکوچو: جانه کوچولو
*قطع کرد*
ایزانا: سوزومه که اومد اینجا، هرکدومتون بیشتر از دوست به سوزومه نزدیک شد، جرش میدم
مایکی: البته، بجز کاکوچو و سنجو، اونا دوستای صمیمی سوزومه اند، سوزومه که اول کاری نمیاد بپره بغلمون بگه شوهرای عزیزم، صدرصد میره پیش کاکوچو و سنجو
☆پایان پارت 8☆
ادمین: خوب، امیدوارم خوب شده باشه، و جهت یادآوری میگم، سوزومه همون ا/ت هست و ا/ت یعنی، اسم تو پس سوزومه رو خودتون بدونید
کاکوچو: اره عزیزم، خوبی؟؟ داداشت خوبه؟ مامان و بابات خوبن؟
*صدا سوزومه رو بلندگو هست*
سوزومه: آره همه خوبن داداشی، اما من خیلی اوکی نیستم
کاکوچو: چیشده؟
سوزومه: من باید با دوتا از رئیس های ارشد بونتن ازدواج کنم، اولش گفتم یه ازدواج عادیه اما بعدش رفتم تحقیق کردم، و الان مثل سگ ازشون میترسم، فکر میکنم ایزانا کوروکاوا و سانو مانجیرو باشن، من خیلی میترسم داداشی
کاکوچو: دقیقا از چی میترسی؟
سوزومه: از همه چیزشون، اونا مافیان من تاحالا بجز چاقو میوه خوری و چاقوی غذا پختن، دستم نگرفتم *منظورش قمه و تفنگ و ایناس* بعد میدونی اینا چندتا آدم کشتن یا به چندتا دختر ......... کردن؟؟؟؟ من از اینا میترسم
ایزانا: من تاحالا با هیچ دختری اون کارو نکردم، دیگه در این حد هم از قدرت پادشاهیم سو استفاده نکردم *زمزمه*
مایکی: من هنوز دورایاکی میخورم و پرونده هارو حل میکنم *زمزمه*
سوزومه: داداشی چیکار کنم
*مایکی روی یه کاغذ یه چیزی نوشت*
نوشته: جان سوزومه، یه کار کن که ازمون نترسه
کاکوچو: تو از کجا میدونی که اون دوتا رئیس ارشد بونتن این کارو کردن؟؟ شاید زیر دستاشون ادم کشتن و اینا
سوزومه: به هرحال که دستور اونا بوده
کاکوچو: کی قراره بیان دنبالت؟
سوزومه: شنبه هفته دیگه، یعنی امروز چهارشنبه ایم، یه چهار روز دیگه، گوش کن کاکوچو، من یکم پس انداز دارم، به نظرت فرار کنم؟؟
کاکوچو: اصلا! پیدات میکنن، خوبه خودت میدونی که اونا بزرگترین مافیای توکیو اند، اگه برای پیدا کردنت جایزه بذارن، میدونی چندتا گروه مافیایی حاضر میشه تورو پیدا کنه؟ حتی مافیاهای خارجی، مثل فرانسه و ایتالیا، اینا خیلی با نفوذ اند
سوزومه: پس چه غلطی بکنم؟
کاکوچو: فعلا خودتو آماده کن که بیان دنبالت و اون گردنبندی که بهت داده بودم رو هنوز داری؟؟
سوزومه: همون گردنبند پروانه ایه؟؟
کاکوچو: آره همون، اگه وسط پروانه رو فشار بدی بال هاش تبدیل میشن به دوتا چاقوی کوچولو، اگه ترسیدی از اونا استفاده کن
سوزومه: مرسی داداش، تو بهترینی، و اما، تو پیش سنجو چیکار میکردی؟ اها دوس پسرشی؟
کاکوچو: نه، ماها دوستیم
سوزومه: باوشه، ببین سنجو باهام کاری نداره؟
کاکوچو: نه میگه ندارم
سوزومه: اوکی، پس سایونارا بهترین داداش
کاکوچو: جانه کوچولو
*قطع کرد*
ایزانا: سوزومه که اومد اینجا، هرکدومتون بیشتر از دوست به سوزومه نزدیک شد، جرش میدم
مایکی: البته، بجز کاکوچو و سنجو، اونا دوستای صمیمی سوزومه اند، سوزومه که اول کاری نمیاد بپره بغلمون بگه شوهرای عزیزم، صدرصد میره پیش کاکوچو و سنجو
☆پایان پارت 8☆
ادمین: خوب، امیدوارم خوب شده باشه، و جهت یادآوری میگم، سوزومه همون ا/ت هست و ا/ت یعنی، اسم تو پس سوزومه رو خودتون بدونید
۱۰.۲k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.