وقتی وارده عمارتی میشی که....🐾🌿پارت دهم:////
وقتی وارده عمارتی میشی که....🐾🌿پارت دهم:////
که با دستی که جلوم ظاهر شد سرمو بالا گرفتم... خودش بود شخص اول پرونده لبخند مصنوعی زدم ودستم رو دور کمر لونا گذاشتم و بلندش کردم...مستر لی از دیدار با شما خوشوقتم.
لی{همچنین پارک سعادت بزرگی رو با حضورت بهمون دادی... این بانوی زیبا رو معرفی میکنید؟
جیمین{بوسه ای به ترقوه لونا زدم و گفتم... پارک لونا هستن نامزده بنده... نگاهی به صورت لی انداختم که ناراحت به نظر می رسید ولی با لبخند مسخره ای گفت.
لی{خوشوقتم بانوی زیبا *بوسیدن دست لونا
لونا{لبخندی زدم و با گفتن همچنین به بحثمون خاتمه دادم... بعد از رفتن لی رو صندلی نشستیم از اینکه جیمین اون طوری ترقوم رو بوسیده بود هم خوشحال بودم هم هیجان زده... با اومدن گارسون گیلاسی برداشتم و کمی مزه مزه کردم که چراغ ها خاموش شد و نو افکن ها روشن، آهنگ ملایم و دل نشینی سکوت عمارت رو شکست... داشتم به زوج های در حال رقص نگاه می کردم که دستی به سمتم دراز شد... سرم رو که چرخوندم با لی مواجه شدم که داشت با چشمای هیزش درسته قورتم میداد.
لی{آیا این بانوی زیبا درخواست منو برای رقص می پذیرن؟
جیمین{حدس زده بودم بودم لی دست از سر لونا بر نمی داره با این کارش مطمئن شدم و دست لونا رو تو دستم گرفتم... عاااا متاسفم مستر لی پرنسسم قولش رو از قبل به من داده... و بدون توجه به صورت حرصیش دست لونا رو گرفتم و به سمت پیست رقص رفتیم.
لونا{جیمینا من بلد نیستم برقصم.
جیمین{واقعا؟... چرا آخه؟
لونا{چون همیشه میخواستم اولین رقص تانگو رو با کسی که عاشقشم برم.
جیمین{لبخندی به ساده بودنش زدم... خوب الانم کسی که عاشقته میخواد باهات تانگو برقصه.
لونا{شکه شده بودم یعنی اونم دوسم داشت... یعنی عشق من یه طرفه نبود... با حلقه شدن دست جیمین دور کمرم و بوسه ای که به گردنم زد به خودم اومدم... لبخندی زدم و باهاش همراهی کردم.
تهیونگ{لبخندی به اون دوتا کفترای عاشق بق بقو زدم و آروم به سمت اتاق لی رفتم...با احتیاط مقابل در طلایی رنگ ایستادم،اومدم دستگیره رو بکشم پایین... که دستم با حرف های لی متوقف شد.......
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
شرایط برای آپ پارت بعد:
25لایک.
25کامنت.
100 تایی شدنمون مبارک کیوتام💒🌺
که با دستی که جلوم ظاهر شد سرمو بالا گرفتم... خودش بود شخص اول پرونده لبخند مصنوعی زدم ودستم رو دور کمر لونا گذاشتم و بلندش کردم...مستر لی از دیدار با شما خوشوقتم.
لی{همچنین پارک سعادت بزرگی رو با حضورت بهمون دادی... این بانوی زیبا رو معرفی میکنید؟
جیمین{بوسه ای به ترقوه لونا زدم و گفتم... پارک لونا هستن نامزده بنده... نگاهی به صورت لی انداختم که ناراحت به نظر می رسید ولی با لبخند مسخره ای گفت.
لی{خوشوقتم بانوی زیبا *بوسیدن دست لونا
لونا{لبخندی زدم و با گفتن همچنین به بحثمون خاتمه دادم... بعد از رفتن لی رو صندلی نشستیم از اینکه جیمین اون طوری ترقوم رو بوسیده بود هم خوشحال بودم هم هیجان زده... با اومدن گارسون گیلاسی برداشتم و کمی مزه مزه کردم که چراغ ها خاموش شد و نو افکن ها روشن، آهنگ ملایم و دل نشینی سکوت عمارت رو شکست... داشتم به زوج های در حال رقص نگاه می کردم که دستی به سمتم دراز شد... سرم رو که چرخوندم با لی مواجه شدم که داشت با چشمای هیزش درسته قورتم میداد.
لی{آیا این بانوی زیبا درخواست منو برای رقص می پذیرن؟
جیمین{حدس زده بودم بودم لی دست از سر لونا بر نمی داره با این کارش مطمئن شدم و دست لونا رو تو دستم گرفتم... عاااا متاسفم مستر لی پرنسسم قولش رو از قبل به من داده... و بدون توجه به صورت حرصیش دست لونا رو گرفتم و به سمت پیست رقص رفتیم.
لونا{جیمینا من بلد نیستم برقصم.
جیمین{واقعا؟... چرا آخه؟
لونا{چون همیشه میخواستم اولین رقص تانگو رو با کسی که عاشقشم برم.
جیمین{لبخندی به ساده بودنش زدم... خوب الانم کسی که عاشقته میخواد باهات تانگو برقصه.
لونا{شکه شده بودم یعنی اونم دوسم داشت... یعنی عشق من یه طرفه نبود... با حلقه شدن دست جیمین دور کمرم و بوسه ای که به گردنم زد به خودم اومدم... لبخندی زدم و باهاش همراهی کردم.
تهیونگ{لبخندی به اون دوتا کفترای عاشق بق بقو زدم و آروم به سمت اتاق لی رفتم...با احتیاط مقابل در طلایی رنگ ایستادم،اومدم دستگیره رو بکشم پایین... که دستم با حرف های لی متوقف شد.......
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
شرایط برای آپ پارت بعد:
25لایک.
25کامنت.
100 تایی شدنمون مبارک کیوتام💒🌺
۲۸.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.