Part²⁸
Part²⁸
ویو ات
منو ته باهم رفتیم خونه و وقتی رفتم توی اتاقم و لباسامو عوض کردم و رفتم پایین و غذا آماده بود...وقتی خواستم روی یکی از اون صندلیا بشینم....
_اونجا نشین
+پس کجا؟
_اینجا(اشاره به پاهاش)
برای اینکه یخورده اذیتش کنم قبول کردم و روی پاهاش نشستم...واقعا داشتم اذیت میشدم و قصدمم اذیت کردن بود برای همین هی خودمو جابه جا میکردم که رومو اونور کردم که دیدم تهیونگ خیلی عادی نشسته
_بیب خیلی خودتو تکون میدی...
غذامو خوردم و رفتم توی اتاقم...لباسامو در اوردم و رفتم حموم...شیر آبو باز کردم که دیدم یکی دره حمومو باز کرد...شت قفلش نکردم...دیدم تهیونگه....لباس نداشت...ل*خت بود...کاملا ل*خت بود...اومد سمتم و منم عقب رفتم...تا اینکه رسیدم به دیوار...صورتشو نزدیکم کرد
_پس میخواستی منو تحریک کنی؟(پوزخند)
+....نه....
_دروغ؟
+وا خب جام خوب نبود
_میخواستی جای دیگه ای بزارمت؟
+ن...نه...
_چرا لکنت گرفتی؟
+ن..ن...نمی...دونم
صورتش ¹ سانت باهام فاصله داشت...به لبام نگاه کرد و لباشو روی لبام گذاشت...بعد از ¹ مین جدا شد و به سمت گردنم رفت...نفس های داغش رو حس میکردم...
_اوممم بوی خوبی میدی
+تهیونگ ولم کن
_تهیونگ؟
هیچی نگفتم سینه امو گرفت
_تهیونگ؟
+ببخشید...
_تهیونگ؟
+هوف....ددی
_آفرین بیبی گرل
به سمت گردنم رفت و کیس مارک گذاشت...با دستم به سینش میزدم که ولم کنه ولی فایده ای نداشت...دیدم دندوناش تیز شده...وقتی دندوناشو به پوستم زد مور مورم شد
_بیب بهتره دختر خوبی باشی
+تهیونگ...(بغض)
_نه دیگه من خیلی وقته ملاحظه کردم
لایک:⁴⁰
کامنت:³⁵
ویو ات
منو ته باهم رفتیم خونه و وقتی رفتم توی اتاقم و لباسامو عوض کردم و رفتم پایین و غذا آماده بود...وقتی خواستم روی یکی از اون صندلیا بشینم....
_اونجا نشین
+پس کجا؟
_اینجا(اشاره به پاهاش)
برای اینکه یخورده اذیتش کنم قبول کردم و روی پاهاش نشستم...واقعا داشتم اذیت میشدم و قصدمم اذیت کردن بود برای همین هی خودمو جابه جا میکردم که رومو اونور کردم که دیدم تهیونگ خیلی عادی نشسته
_بیب خیلی خودتو تکون میدی...
غذامو خوردم و رفتم توی اتاقم...لباسامو در اوردم و رفتم حموم...شیر آبو باز کردم که دیدم یکی دره حمومو باز کرد...شت قفلش نکردم...دیدم تهیونگه....لباس نداشت...ل*خت بود...کاملا ل*خت بود...اومد سمتم و منم عقب رفتم...تا اینکه رسیدم به دیوار...صورتشو نزدیکم کرد
_پس میخواستی منو تحریک کنی؟(پوزخند)
+....نه....
_دروغ؟
+وا خب جام خوب نبود
_میخواستی جای دیگه ای بزارمت؟
+ن...نه...
_چرا لکنت گرفتی؟
+ن..ن...نمی...دونم
صورتش ¹ سانت باهام فاصله داشت...به لبام نگاه کرد و لباشو روی لبام گذاشت...بعد از ¹ مین جدا شد و به سمت گردنم رفت...نفس های داغش رو حس میکردم...
_اوممم بوی خوبی میدی
+تهیونگ ولم کن
_تهیونگ؟
هیچی نگفتم سینه امو گرفت
_تهیونگ؟
+ببخشید...
_تهیونگ؟
+هوف....ددی
_آفرین بیبی گرل
به سمت گردنم رفت و کیس مارک گذاشت...با دستم به سینش میزدم که ولم کنه ولی فایده ای نداشت...دیدم دندوناش تیز شده...وقتی دندوناشو به پوستم زد مور مورم شد
_بیب بهتره دختر خوبی باشی
+تهیونگ...(بغض)
_نه دیگه من خیلی وقته ملاحظه کردم
لایک:⁴⁰
کامنت:³⁵
۱۲.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.