پارت

پارت ۳۸
خانم وکیل

همینطور که ترسیده بودم یدفعه تویه بغل ینفر فرو رفتم


_نترس...خواب بودی..من پیشتم ‌..

ترسم نریخت باعث شد بیشتر بترسم...اون...اون کسی که تو ی خوابم بود چاقو دستش بود...این باعث شده بود که تا سر حد مرگ بترسم.‌..سریع از بغلش بیرون اومدم ، نگاهی اول به تنم و بعد به دستا و لباسای اون کردم...خداروشکر...خداروشکر که خواب بود...


±بیدارت کردم؟معذرت میخوام ، شبا کابوس میبینم نه خودم میتونم بخوابم نه بقیه...


چند دقیقه ساکت نگاهم کرد


_شب ها کابوس میبینی؟...این عادت رو نداشتی قبلاً...


±نداشتم‌...اما عادتم شد...


_پیش پزشک میری ؟


±تحت درمانم!..


_چند وقته؟

± ۳سال!... تقریباً از ۳سال پیش مشکلم شروع شده...


تویه شوک بود...انگار... انگار باور نداشت که بعد از طلاقمون به این حال و روز افتادم...البته بایدم باور نکنه...خیلی راحت از دستم داد...گاهی حس میکنم اصلت عشقی این وسط نبود..البته ، حس چرا ؟ مطمئن باش که عشقی نبوده...


_یعنی...

±اره!....اگر سوال جوابت تموم شده بخوابم


وقتی جوابی ازش نشنیدم متاسف سری تکون دادم و دوباره سرم رو روی بالشت گذاشتم و به خواب فرو رفتم
دیدگاه ها (۰)

پارت ۳۹خانم وکیل ____________±کجا میخوای بری؟_یه کاری دارم ،...

پارت ۴۰خانم وکیل...لبهاش روی لبام فرو اومد و با عطش بوسید......

استاد من پارت ۱۶از سر کنجکاوی جلوتر رفتم و در را باز کردم و ...

استاد من پارت ۱۵_____________________بیا بالا!±نمیام، حرف بر...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط