پارت ۶
پارت ۶
ویو تهیونگ
_ساعت ۶بود از خونه بهم زنگ زدن و گفتن جونگ کوک نیست یهو ناپدید شده فهمیدم یه کاسه ای زیر نیم کاسه است همونطور که عصبی بودم یاد دشمن قدیمیم افتادم یک ردیاب گذاشته بودم تو ساعت مورد علاقه کوک که همیشه دستش بود سریع با چند تا معمور رفتیم به سمت لوکیشن و رسیدیم در و شکوندن رفتیم داخل که با مری مواجه شدم رفتم و یقشو گرفتم
_سریع بگو بیبی من کجاست(داد)
#واو بیبی اون پسره بدرد نخور هرزه هه(خنده)
_خفه شو بگو کجاست هرزه وگرنه خفت میکنم گوه اضافی هم نخور جنده اشغال (داد)
#اتاق سمت چپ
_سریع رفتم و دیدم بیهوش شده کاملا زخمه و تو خون غرقه
_بیبی حرف بزن تو رو خدا حرف بزن خوبی
سریع ارژانس خبر کردیم و معمورا مری رو دستگیر کردن بردن آمبولانس اومد و کوک رو بردن من هم باهاش رفتم
که تو امبولانس چند دقیقه به هوش اومد
+ولم کنید چرا همه اذیتم میکنید (گریه)
_اروم باش داریم میرسیم من اینجام و دستشو گرفتم که دوباره از هوش رفت
ویو تهیونگ
_ساعت ۶بود از خونه بهم زنگ زدن و گفتن جونگ کوک نیست یهو ناپدید شده فهمیدم یه کاسه ای زیر نیم کاسه است همونطور که عصبی بودم یاد دشمن قدیمیم افتادم یک ردیاب گذاشته بودم تو ساعت مورد علاقه کوک که همیشه دستش بود سریع با چند تا معمور رفتیم به سمت لوکیشن و رسیدیم در و شکوندن رفتیم داخل که با مری مواجه شدم رفتم و یقشو گرفتم
_سریع بگو بیبی من کجاست(داد)
#واو بیبی اون پسره بدرد نخور هرزه هه(خنده)
_خفه شو بگو کجاست هرزه وگرنه خفت میکنم گوه اضافی هم نخور جنده اشغال (داد)
#اتاق سمت چپ
_سریع رفتم و دیدم بیهوش شده کاملا زخمه و تو خون غرقه
_بیبی حرف بزن تو رو خدا حرف بزن خوبی
سریع ارژانس خبر کردیم و معمورا مری رو دستگیر کردن بردن آمبولانس اومد و کوک رو بردن من هم باهاش رفتم
که تو امبولانس چند دقیقه به هوش اومد
+ولم کنید چرا همه اذیتم میکنید (گریه)
_اروم باش داریم میرسیم من اینجام و دستشو گرفتم که دوباره از هوش رفت
۵.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.