p52
یونجون: اییی من زنگ زدم که لیا رو بپرسم ایشش اگه به جیمین زنگ بزنم عصبی میشه زنگ میزنم به یونگی
یونگی: الو سلام داش
یونجون: حداقل تو سلام بلدی سلام
یونگی: حتما زنگ زده بودی به جیمین ههه😂
یونجون: اره ای بابا بزار بگم تا یادم نرفته
لیا الان تو کدوم هتله؟
یونگی: اون ایکبیری رفته خونه جیمین
یونجون: ایکبیری؟😂خب فعلا من میرم خونه جیمین
یونگی: بای
قط کردن
یونجون: عشقم اماده شو میرم خونه جیمین اینا
مینجی: نهار بخوریم بعد گشتمه
یونجون: اوکی بریم😂
رفتن نهاررر
ویو جیمین ات
№: پسرم بیاین نهار امادست
جیمین: اوکی آجوما الان میام
لیا از پله ها داشت میومد پایین
لیا: اوپا..
جیمین: به من نگو اوپا
لیا: ایش نخوردمت که میگم ات کجاست
جیمین: اتاقش
لیا: قهریین نه😏
جیمین: اره... یعنی نه چرا باید قهر باشم
لیا: خب برو عشقتو صدا کن نهار
جیمین: الان میخواستم برم.. راستی کای کجاست
لیا: بالا خوابیده
جیمین: برو برای نهار صداش کن😒
لیا رفت کای صدا کرد امدن پایین
لیا: تو هنوز نرفتی که ات رو صدا کنی؟
جیمین: رفتم ایششش
جیمین رفت در اتاقو باز کرد ات داخل اتاق نبود
جیمین: ات ات کجایی
جیمین: صدای هق هق از کمد لباس میومد رفتم سمتش تا درو باز کردم دید ات داره گریه میکنه
ات سرشو آورد بالا با چشای اشکی گفت
ادامه دارد...
حمایت کنید 🥺💜
یونگی: الو سلام داش
یونجون: حداقل تو سلام بلدی سلام
یونگی: حتما زنگ زده بودی به جیمین ههه😂
یونجون: اره ای بابا بزار بگم تا یادم نرفته
لیا الان تو کدوم هتله؟
یونگی: اون ایکبیری رفته خونه جیمین
یونجون: ایکبیری؟😂خب فعلا من میرم خونه جیمین
یونگی: بای
قط کردن
یونجون: عشقم اماده شو میرم خونه جیمین اینا
مینجی: نهار بخوریم بعد گشتمه
یونجون: اوکی بریم😂
رفتن نهاررر
ویو جیمین ات
№: پسرم بیاین نهار امادست
جیمین: اوکی آجوما الان میام
لیا از پله ها داشت میومد پایین
لیا: اوپا..
جیمین: به من نگو اوپا
لیا: ایش نخوردمت که میگم ات کجاست
جیمین: اتاقش
لیا: قهریین نه😏
جیمین: اره... یعنی نه چرا باید قهر باشم
لیا: خب برو عشقتو صدا کن نهار
جیمین: الان میخواستم برم.. راستی کای کجاست
لیا: بالا خوابیده
جیمین: برو برای نهار صداش کن😒
لیا رفت کای صدا کرد امدن پایین
لیا: تو هنوز نرفتی که ات رو صدا کنی؟
جیمین: رفتم ایششش
جیمین رفت در اتاقو باز کرد ات داخل اتاق نبود
جیمین: ات ات کجایی
جیمین: صدای هق هق از کمد لباس میومد رفتم سمتش تا درو باز کردم دید ات داره گریه میکنه
ات سرشو آورد بالا با چشای اشکی گفت
ادامه دارد...
حمایت کنید 🥺💜
۱۳.۳k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.