عشقدیوونگیه

#عشق_دیوونگیه
P:13
(ویو ا.ت)

خشک شده بودم
انگار کنترلی روی بدنم نداشتم حتی نمیتونستم قدم از قدم بردارم

هر لحظه منتظر ری اکشنی از طرفش بودم که با صدای هیونجین از فکر در اومدم

فکر کنم اولین بار بود که انقدر از اومدنش خوش حال بودم

با صدای هیونجین نگاه کسی که پشت در بود به سمتش برگشت و بعد بلافاصله پا به فرار گزاشت

بلافاصله درو باز کردم که با چیزی که دیدم خشکم زد

جسم بی جون زنی روی زمین افتاده بودو غرق در خون بود بدنش پر از جای چاقو بود و لباساش پاره بود
اون.....اون......مرده بود


با دیدن چیزی که روبروم بود خشکم زد
زانوهام سست شدو آروم روی زمین افتادم

به لکنت افتاده بودم و نمیدونستم باید چیکار کنم

صدایی که من می‌شنیدم صدای چاقویی بود که توی بدن اون زن فرو میرفت

هیچ جوره متوجه اطرافم نبودم
انگار دنیا از حرکت ایستاده باشع!!
نمیتونستم نفس بکشم
انگار داشتم خفه میشدم

درحالی که به قفسه ی سینم ضربه میزدم برای نفس کشیدن تقلا کردم ولی نمیشد

با تمام توانی که داشتم به گلوم چنگ انداختم تا بلکه بتونم نفس بکشم

(ویو هیونجین)

خیلی ازم دور شده بود پس دست از دنبالش دویدن برداشتم

کلافه دستمو بین موهام بردم که با یاد آوری ا.ت سریع به سمت کلبه دویدم

با رسیدن به کلبه با جسد زنی که غرق در خون بود روبرو شدم
از ترس خشک شدم

نه بخاطر صحنه ی روبروم
فقط من میدونستم که معنی ای این جسد چیه

دومین هشدار !!
دیدگاه ها (۰)

#عشق_دیوونگیه P:14(ویو هیونجین)نگاهم به ا.تی افتاد که رنگش ب...

#عشق_دیوونگیه P:15(ویو هیونجین)بعد از چند دقیقه صدای گریه ها...

#روانی_دوست_داشتنی_من P:32(ویو فلیکس)اره خلاصه داشتم عشق میک...

#روانی_دوست_داشتنی_من P:31(ویو ا.ت)با سردرد بدی چشمامو باز ک...

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط