از بس بهار در چشم تو بود

از بس بهار در چشم تو بود
من فریب چشم تو را خوردم
اما به بهار بد نمی گویم
و نه به چشمهای تو...
که این فریب شیرین
همه ی عمر مرا بهاری کرد...
حالا اگر میخواهی برو!
چشم هایت را از من بگیر!
این بهار
همه ی روزهای مانده را کافیست..!
دیدگاه ها (۷)

سخت این نیست که دشمن سر دارت بزندسخت این است که معشوقه کنارت...

آه دوباره همان چشم هاکه زمانی مرا چنان عاشقانه سلام می دادو ...

برگی شده افتاده ام از شاخه به کوییچون باد مرا می بَری امّا ب...

بیشتر از نوشتنِآخرین سطر مشق‌های مدرسهبیشتر از تقلب در امتحا...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

part25🦋&داداش-خوشگلم تو چرا بیدار شدی برو بخواب &شما خودتون ...

من وتو نسبتمان چیست؟ نگاردل هم بیقرار  هم  و یک  عمر  قرار  ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط