دخترباز

#دختر_باز #6
به محظ خارج شدن لونا از اتاق کوک خنده ای کرد تونسته بود بترسونش اینو از لرزش تنش میشد فهمید کوک هم بعد از عوض کردن لباسش از اتاق بیرون رفت و بعد از خوردن صبحانه
کوک کاپشن اش رو برداشت و سمت در خروجی رفت
_تو ماشین منتظرتم!
+ باش
کوک از امارت خارج شد و لونا هم بعد از برداشتن گوشی و پوشیدن پالتوش از عمارت خارج شد و سمت پارکینگ داخل حیاط رفت نگاهش رو داخل پارکینگ چرخوند کوک رو دید که به ماشین تکیه داده بود و داشت با لبخند با کسی که پشت خط بود صحبت می‌کرد
جوری که انگار اون فرد داره اونو میبینه وگاهی اوقات هم می‌خندید با دیدن لونا خنده اش رو خورد و خیلی جدی خداحافظی کرد به لونا اشاره کرد که بره تو ماشین وقتی لونا سمت ماشین رفت و سوار شد کوک چندین بار خواست با گفتن باید برم کار دارم طرف رو بپیچونه ولی ول کن نبود که نبود کوک هم در ماشین رو باز کرد و سوار شد
صدای پر از عشوه ی دختری از پشت گوشی به گوش می‌رسید
؟ ددی امشب میای دیگه؟ دلم خیلی واست تنگ شده!
کوک همونطور که ماشين رو روشن می‌کرد نیشخندی زد و گفت
_اوه بیب مطمئنی دلت واسه ی من تنگ شده؟
؟ اوم پس منتظرتم!
_تیانا اگه دیدی تا ساعت 11 نیومدم یعنی نمیام
؟ میای دیگه؟ من برم بای (علامت تیانا؟ =)
کوک گوشی رو قطع کرد.ماشین رو سمت مرکز خرید روند، گوشی لونا زنگ خورد کوک زیر چشمی نگاهی به گوشی لونا کرد و ابرویی بالا انداخت
لونا با دیدن اسم 🐈🐱little cat❤️(جونگ سوک) ذوق زده و سریع گوشی رو جواب داد(جونگ سوک؟ /)
/الو؟
باشنیدن صداش لبخندی زد و جواب داد
+سلام خوبی؟چه خبر؟کجایی؟ دلم واست تنگ شده!
کی میای سئول؟
/shhh لونا یه نفس بکش بزار جواب بدم خب!
لونا خندید ونفسی عمیق کشید
+ خب جواب بده!
/سلام مرسی خوبم تو خوبی؟ هیچی خبر خاصی نیست! اممم؟ بقیه سوالات چی بود؟
+ کجایی؟ و کی میای سئول؟ چرا چند وقت بهم زنگ نزدی؟ و اینکه چرا گوشیت خاموش بود؟
/2تا سوال اضافه کردی ها!
ادامه دارد..
معنی اسمی که لونا جونگ سوک رو سیو کرده بود میشه گربه کوچولو
ماشین کوک همون ماشین قبلیه
دیدگاه ها (۰)

#دختر_باز #7/2تا سوال اضافه کردی ها! هنوز گوانجو ام! تو را...

#دختر_باز #8کوک دوباره اخم کرد و زیر لب گفت_میخواد منو ببر...

#دختر_باز #5&شما رو زمین خوابیدیت؟+ما؟ انگار که آره!&حاضر شی...

#دختر_باز #4از حموم بیرون اومد+تو رو کاناپه بخاب_خودت رو کان...

رمان عشق و نفرت پارت ۱۲خلاصه رفتیم خونه ی مامان جونگ کوک سان...

Part ¹³⁰ا.ت ویو:انگشتر رو برداشتم و داخل انگشتم کردم..دستم ر...

Part ¹²⁶ا.ت ویو:بعد از ¹⁷ ساعت پرواز طولانی بلاخره به آلمان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط