دخترباز

#دختر_باز #5

&شما رو زمین خوابیدیت؟
+ما؟ انگار که آره!
&حاضر شید بعد صبحونه برید خرید
+باشه
و از اتاق بیرون رفت
_مگه مرض داری؟ چرا جفتک می پرونی؟
+برو بابا.. از این به بعد میری مهمونی جایی عروسکت رو با خودت ببر که نخوای کسی که کنارته رو بغل کنی!

_من عروسک های متحرک رو می پسندم واسه ی خواب!

لونا بدون اینکه به حرف کوک توجه کنه از روی زمین بلند شد و لباس های خودش رو از روی صندلی برداشت و سمت حمام رفت بعد از عوض کردن لباس هاش از حمام خارج شد
سمت در اتاق رفت خواست در رو باز کنه که صدای کوک متوقف‌ ش کرد
_شرطی که قرار بود به خودم بگی چیه؟
+اوه خوب شد یادم انداختی!
_خب بگو!
+اینکه بهم دست نزنی
_منظورت چیه؟
+من عروسکت نیستم! منظورم اینه که اتفاقی بینمون نیافته!
_انقد دختر دور و برم هست که نخوام به تو دست بزنم!من سمت کسی نمیرم این دختران که برای یه شب با من بودن التماسم میکنن!ولی بهت قول نمیدم!
+من دخترای دورو برت و مثل اون دخترا نیستم! امیدوارم با عروسک ات بهت خوش بگذره و سمت من نیای!
_گفتم که من سمت کسی..
+گفتی و منم شنیدم!(دوباره برگشت که سمت در بره
_ شرط بزاریم؟
+سر چی؟
_هر کسی که احساسش عوض شد باید تا آخر عمرش عروسک و برده ی اون یکی باشه! قبول؟
لونا ابرویی بالا انداخت و پوزخندی زد
+من برده نمیخوام! ولی قبوله
کوک از روی تخت بلند شد سمت لونا رفت
_ولی
حالا دیگه فاصله ای بینشون نمونده بود
کنار گوش لونا لب زد
_ولی من برده میخوام! اوه یکی که هر کاری بگی باید انجام بده و نه نیاره عالیه! (شمرده شمرده،لبخند شیطانی)
و از لونا فاصله گرفت، لونا با شنیدن این حرف به خود لرزید آب دهنشو قورت داد و به سرعت از اتاق خارج شد
ولی بازنده ی این شرط کیه؟یعنی کی باید برده بشه؟ نظر شما چیه؟
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

#دختر_باز #6به محظ خارج شدن لونا از اتاق کوک خنده ای کرد تون...

#دختر_باز #7/2تا سوال اضافه کردی ها! هنوز گوانجو ام! تو را...

#دختر_باز #4از حموم بیرون اومد+تو رو کاناپه بخاب_خودت رو کان...

#دختر_باز #3+چیی.ی.ی&همین ک شنیدی...+باشه قبوله. باهاش ازدوا...

سنگدلچپتر * 22 *رفتم توی اتاقم،تمام کمدم رو زیر و رو کردم تا...

Part ¹²⁷ا.ت ویو:با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومدم..ا.ت:چیز...

سنگدلچپتر * 21 *ویو لوناکوک:میریم خونه... خیلی کارا هست که ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط