خیانت پنهان
#خیانت_پنهان
پارت9
_وبه سمت یک اتاق میکشوندم از ترس داد میزدم ولم کن نمیخوام بیام ....کککککمممممممککککک.... که پسره گفت
&دهنتو ببند هر*زه تو الان برده منی .........خفه شوووو هر*زه
_چشمام پر اشک شد گفتم من هر*زه نیستم و سعی میکردم دستم رو از تو دستش درارم که یک سیلی محکم بهم زد چشم هام سیاهی رفت......... نمیدونم چی شد که پسره دستمو ول کرد و بعد از باز کردن چشمام تو بغل تهیونگ بودم که به سمت ماشین میبردم
(ویو تهیونگ)
+عصبی نشستم روی یکی از صندلی های اونجا خاطره های ا.ت داشتن دیونم میکردن آخه این چه کاری بود من در حقش کردم عصبی دستمو به پیشونیم گرفته بودم و ماساژ میدادم که صدای گریه آشنایی به گوشم خورد این طرف و اون طرفو دیدم یک دختری بود که به زور یه پسر به سمت اتاقی کشیده میشد عصبی به سمتش رفتم که دیدم اون دختر ا.تس عصبی که بودم اون پسره عوضی هم یک سیلی به گوش ا.ت زد که باعث شد ا.ت از هوش بره آتیشی شدم خون جلوی چشمام رو گرفته بود به سمتش رفتم و به پسره گفتم ببخشید اون خانمی که داری به زور میکشیش صاحب داره که پسره گفت
& معلومه که داره اونم منم
+این حرفش باعث شد خودمو کنترل کنم و اون پسره را در حدی بزنم که دیگه نتونه روی پاهاش وایسه و ا.ت رو بغل کردم و به سمت ماشین بردم که تو راه ا.ت میگفت
(پایان ویو تهیونگ)
_بزارم زمین نمیخوام باهات بیام
+ا.ت به حرفام گوش کن
_نمیخوام خیلی وقته گوش کردم حالا نوبت توعه که به حرف هام گوش کنی من دیگه برنمیگردم پیش تو میدونی چیه همون قدر که دوست داشتم ازت متنفرم
+ا.ت لطفاً به حرف هام گوش بده ازت خواهش میکنم
_نمیخوام صداتا بشنوم خنده هات مهربونیات مال یکی دیگس به من که میرسی عصبی ، خشن ، خشمگین ، بی حوصله ای من دیگه این زندگی رو نمی خوام و به سمتی رفتم که تهیونگ نباشه داشتم میرفتم که گفت .......
ادامه دارد
پارت9
_وبه سمت یک اتاق میکشوندم از ترس داد میزدم ولم کن نمیخوام بیام ....کککککمممممممککککک.... که پسره گفت
&دهنتو ببند هر*زه تو الان برده منی .........خفه شوووو هر*زه
_چشمام پر اشک شد گفتم من هر*زه نیستم و سعی میکردم دستم رو از تو دستش درارم که یک سیلی محکم بهم زد چشم هام سیاهی رفت......... نمیدونم چی شد که پسره دستمو ول کرد و بعد از باز کردن چشمام تو بغل تهیونگ بودم که به سمت ماشین میبردم
(ویو تهیونگ)
+عصبی نشستم روی یکی از صندلی های اونجا خاطره های ا.ت داشتن دیونم میکردن آخه این چه کاری بود من در حقش کردم عصبی دستمو به پیشونیم گرفته بودم و ماساژ میدادم که صدای گریه آشنایی به گوشم خورد این طرف و اون طرفو دیدم یک دختری بود که به زور یه پسر به سمت اتاقی کشیده میشد عصبی به سمتش رفتم که دیدم اون دختر ا.تس عصبی که بودم اون پسره عوضی هم یک سیلی به گوش ا.ت زد که باعث شد ا.ت از هوش بره آتیشی شدم خون جلوی چشمام رو گرفته بود به سمتش رفتم و به پسره گفتم ببخشید اون خانمی که داری به زور میکشیش صاحب داره که پسره گفت
& معلومه که داره اونم منم
+این حرفش باعث شد خودمو کنترل کنم و اون پسره را در حدی بزنم که دیگه نتونه روی پاهاش وایسه و ا.ت رو بغل کردم و به سمت ماشین بردم که تو راه ا.ت میگفت
(پایان ویو تهیونگ)
_بزارم زمین نمیخوام باهات بیام
+ا.ت به حرفام گوش کن
_نمیخوام خیلی وقته گوش کردم حالا نوبت توعه که به حرف هام گوش کنی من دیگه برنمیگردم پیش تو میدونی چیه همون قدر که دوست داشتم ازت متنفرم
+ا.ت لطفاً به حرف هام گوش بده ازت خواهش میکنم
_نمیخوام صداتا بشنوم خنده هات مهربونیات مال یکی دیگس به من که میرسی عصبی ، خشن ، خشمگین ، بی حوصله ای من دیگه این زندگی رو نمی خوام و به سمتی رفتم که تهیونگ نباشه داشتم میرفتم که گفت .......
ادامه دارد
۵.۷k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.