فقط برای من پارت ¹⁹=
فقط برای من پارت ¹⁹=
_:خیلی خب توام بهش بگو ک امروز بیاد درباره ی این پرونده حرف بزنيم برا دادگاه آماده شه
×:فعلا تا یک هفته نمیتونه کار کنه
_:چرا؟
×:دیشب تنبیهش کردم
_:وا چه تنبیهی دیوونه ای تهیونگ؟
×:زبون درازی کرد منم اونقد با شلاق زدمش تا آدم شه
_:برا چی این کارو با دختر مردم میکنی زنته حداقل با این یکی خوب رفتار کن
×:زنم نیست وکیلمه فقط همین بس
_:از دست تو اگ داداشش بفهمه چی؟
×:میگم شوهرشم دوست داشتم این کارو کردم
_:تو ک میگی اون زنم نیس
×:زنم ک هست ولی خب عشقی بینمون نیست دیگ
_:هوفف چیکار کنم به چه یونگ بگم بره پیشش
×:همون رفیقش؟
_:آره
×:تو از کجا میشناسیش
_:عاا از هم خوشمون اومد شماره دادیم الان باهم دوستیم
×:ک اینطور پس بهش بگو بره یک سر بهش بزنه
_:باشه
از زبان میسو
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۶ حالم یکم بهتر بود از روی تخت بلند شدم رفتم ی آبی به دستو صورتم زدم حالم بهتر بود اومدم به خودم رسیدم آرایش کردم ی لباس خوشگلی هم پوشیدم چرا باید جلوش ضعیف باشم مرتیکه عوضی وایسا حالا سرت این کارتو تلافی میکنم داشتم آماده میشدم ک یکی در زد اومد تو دیدم چه یونگه
+:سلام دختر تو اینجا چیکار میکنی؟
=:سلام حالت خوبه ک تو
+:اینجا چیکار میکنی
=:کوک گفت بیام
+:کوک؟
=:آره
+:اونوقت شماها چجوری همو میشناسین
=:بهت میگم حالت خوبه تهیونگ چیکارت کرد؟
+:کثافت ببین (پاهاشو نشون داد)
=:آخه بگردم من این چرا این جوریه؟
+:نمیدونم مثل وحشیاس فک کنم سادیسم داره
=:وا نه بابا چی میگی
+:چرا خیلی روانیه
=:حالا دیگ فعلا مجبوری باهاش راه بیایی دیگ لجبازی نکن
+:سعی میکنم(بغض)خیلی خب حالا ولش کن بیا برام تعریف کن
=:باشه
یک روز قبل از روز عروسی تو من رفته بودم بار بعدش خیلی مست بودم خیلی بعد یک پسره اومد سمتم باهم رفتیم اتاق منم مست بودم اصلا هوشیاری نداشتم بعدش اون پسره ک میخواست شروع کنه دیدم یکی از پشت کشیدتش شروع کرد به زدنش به پسره نگاه کردم دیدم کوکه داشت با عصبانیت نگاهم میکرد بعدش ک اون پسره رو کشت اومد مچ دست منو محکم گرفت برد توی ماشین بعدش هم با ماشینش رفت به سمت عمارتش وقتی ک رسیدیم منو براید استایل بغل کرد هی ازش سوال میپرسیدم این کارا چیه فقط میگفت ساکت آخرش دیگ منو برد پرت کرد روی تخت روم خیمه زد و ... آها راستی اینکه گفتش عاشقتم دیگ منم عاشقش بودم قبول کردم
+:خجالت نمیکشی؟
=:چرا؟
+:الان باید بهم بگی؟
=:آخه دیگ انقد درگیر بودم بعد از اون شب دیگ عروسی تو بود تو هم ک حال خوبی نداشتی چی میگفتم
+:امیدوارم خوشبخت شی و با عشق ازدواج کنی برای من ک این جوری نشد(بغض)
=:گریه نکن عشقم مطمئن باش درست میشه(بغلش کرد)
=:امیدوارم(بغض)
داشتم با چه یونگ حرف میزدم ک یهو...
_:خیلی خب توام بهش بگو ک امروز بیاد درباره ی این پرونده حرف بزنيم برا دادگاه آماده شه
×:فعلا تا یک هفته نمیتونه کار کنه
_:چرا؟
×:دیشب تنبیهش کردم
_:وا چه تنبیهی دیوونه ای تهیونگ؟
×:زبون درازی کرد منم اونقد با شلاق زدمش تا آدم شه
_:برا چی این کارو با دختر مردم میکنی زنته حداقل با این یکی خوب رفتار کن
×:زنم نیست وکیلمه فقط همین بس
_:از دست تو اگ داداشش بفهمه چی؟
×:میگم شوهرشم دوست داشتم این کارو کردم
_:تو ک میگی اون زنم نیس
×:زنم ک هست ولی خب عشقی بینمون نیست دیگ
_:هوفف چیکار کنم به چه یونگ بگم بره پیشش
×:همون رفیقش؟
_:آره
×:تو از کجا میشناسیش
_:عاا از هم خوشمون اومد شماره دادیم الان باهم دوستیم
×:ک اینطور پس بهش بگو بره یک سر بهش بزنه
_:باشه
از زبان میسو
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۶ حالم یکم بهتر بود از روی تخت بلند شدم رفتم ی آبی به دستو صورتم زدم حالم بهتر بود اومدم به خودم رسیدم آرایش کردم ی لباس خوشگلی هم پوشیدم چرا باید جلوش ضعیف باشم مرتیکه عوضی وایسا حالا سرت این کارتو تلافی میکنم داشتم آماده میشدم ک یکی در زد اومد تو دیدم چه یونگه
+:سلام دختر تو اینجا چیکار میکنی؟
=:سلام حالت خوبه ک تو
+:اینجا چیکار میکنی
=:کوک گفت بیام
+:کوک؟
=:آره
+:اونوقت شماها چجوری همو میشناسین
=:بهت میگم حالت خوبه تهیونگ چیکارت کرد؟
+:کثافت ببین (پاهاشو نشون داد)
=:آخه بگردم من این چرا این جوریه؟
+:نمیدونم مثل وحشیاس فک کنم سادیسم داره
=:وا نه بابا چی میگی
+:چرا خیلی روانیه
=:حالا دیگ فعلا مجبوری باهاش راه بیایی دیگ لجبازی نکن
+:سعی میکنم(بغض)خیلی خب حالا ولش کن بیا برام تعریف کن
=:باشه
یک روز قبل از روز عروسی تو من رفته بودم بار بعدش خیلی مست بودم خیلی بعد یک پسره اومد سمتم باهم رفتیم اتاق منم مست بودم اصلا هوشیاری نداشتم بعدش اون پسره ک میخواست شروع کنه دیدم یکی از پشت کشیدتش شروع کرد به زدنش به پسره نگاه کردم دیدم کوکه داشت با عصبانیت نگاهم میکرد بعدش ک اون پسره رو کشت اومد مچ دست منو محکم گرفت برد توی ماشین بعدش هم با ماشینش رفت به سمت عمارتش وقتی ک رسیدیم منو براید استایل بغل کرد هی ازش سوال میپرسیدم این کارا چیه فقط میگفت ساکت آخرش دیگ منو برد پرت کرد روی تخت روم خیمه زد و ... آها راستی اینکه گفتش عاشقتم دیگ منم عاشقش بودم قبول کردم
+:خجالت نمیکشی؟
=:چرا؟
+:الان باید بهم بگی؟
=:آخه دیگ انقد درگیر بودم بعد از اون شب دیگ عروسی تو بود تو هم ک حال خوبی نداشتی چی میگفتم
+:امیدوارم خوشبخت شی و با عشق ازدواج کنی برای من ک این جوری نشد(بغض)
=:گریه نکن عشقم مطمئن باش درست میشه(بغلش کرد)
=:امیدوارم(بغض)
داشتم با چه یونگ حرف میزدم ک یهو...
۳۲.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.