"Everything was fine until that day..."
"Everything was fine until that day..."
پارت ⁶
از زبان سوجین
بعد از چند مین رسیدیم بار تا همه متوجه ی اومدن ما شدن به پامون بلند شدم و تعظیم کردن تعجب کرده بودم آخه اینا مارو از کجا میشناسن خلاصه ک رفتیم نشستیم بخش های مخصوص بار برای مهمون های خاص بود ک یک زنه اومد سمتمون با یک لباس خیلی باز و با عشوه گفت
زنه:ارباب جئون ارباب مورونه در راه هستن لطفا منتظر بمونین
+:به زنه یک چشم قره رفتم ک عین خیالش نبود ولی وقتی اون زنه داشت اون کارارو میکرد کوک خیلی خونسرد نشسته بود از این بابت خیالم راحت بود ولی این دختره حرصم در اومد بلند شدم رفتم نشستم روی پای کوک ک خشکش زد بعدش دستمو دور گردنش حلقه کردم بوسیدمش با این کارم زنه رفت و کوکی ک خشکش زده بود ازش جدا شدم
×:اوو بیب شیطون شدی(چشمک)
+:بخاطر اون هرزه بود
×:کدوم؟(اخم)
+:همون زنه دیگ
×:آهان پس حسودی کردی دختر کوچولو اره؟(خنده)
+:تو بودی نمیکردی؟
×:نه(جدی)
به شوخی گفتم نه ک ببینم چی میگه
+:باشه پس من برم اون پسره رو بوس کنم ببینم حسودی میکنی یا نه
اومدم بلند شم ک دوباره منو نشوند گفت
×:میدونی ک اگ ادامه بدی این کارتو چی میشه؟(جدی و اخم)
+:جدی نشو حالا شوخی کردم من هیچوقت اینکارو نمیکنم ک
×:از این شوخیا نکن دیگ
+:خب توهم گفتی نه
×:منم شوخی کردم
+:عع تو بکنی من نکنم چقد پرویی تو(خنده)
×:عجب من پروعم پس!
+:آره
×:پس شب پرو بودن رو نشونت میدم
+:یااا
×:(خنده)
×:خب سوجین این یارو اومد از کنارم جم نمیخوری هااا اوکی؟
+:باشه ولی کی هست؟
×:یکی از دوست های ایتالیایم
+:باشه ول کن منو الان بشینم رو مبل
×:بشین جات خوبه
+:نه کوک اذیت نکن
×:خیلی خب باشه
پرش زمانی به بعد از بار
از زبان سوجین
از بار اومده بودیم بیرون توی ماشین بودیم خیلی خسته بودم خیلی از اینور هم یکم مشروب خوردم ولی حالم بدجور بده فک کنم چیزی توش داشت خلاصه ک بهد از چند مین رسیدیم خونه رفتیم تو کوک هم مثل من حالش بد بود ولی از مستی نبود احتمالا چیزی داشت توش ک کوک گفت
×:توی مشروبه تحریک کننده داشت(خمار)
+:ایشش همینو کم داشتیم
ک کوک اومد سمتم و یهو(بقیش با ذهن خودتون)
از زبان سوجین
صبح با دل درد بدی بیدار شدم دیدم خواستم بلند شم ک نتونستم به خودم نگاه کردم دیدم لباس های بیرونی تنمه کوک هم نیست وا یعنی چی ک یهو کوک اومد تو
×:عع بیب بیدار شدی؟
+:هووم چی شده؟(خوابالو)
×:باید بریم جت امادس
+:ولی من دلم خیلی درد میکنه یک مسکن بیار برام
×:آشکار نداره خوب میشی بعد از یکسال عادیه(خنده)
+:بیشعور وحشی
×:ععع زبون درازی بیا این مسکن رو بخور
+:مرسی
بعدش کوک بهم یک مسکن داد خوردم یکم آروم شدم بعد منو براید استایل بغل کرد با ماشین رفتیم جایی ک جت شخصی کوک بود بعدش رفتیم نشستیم توی جت ک انقد خسته بودم...
پارت ⁶
از زبان سوجین
بعد از چند مین رسیدیم بار تا همه متوجه ی اومدن ما شدن به پامون بلند شدم و تعظیم کردن تعجب کرده بودم آخه اینا مارو از کجا میشناسن خلاصه ک رفتیم نشستیم بخش های مخصوص بار برای مهمون های خاص بود ک یک زنه اومد سمتمون با یک لباس خیلی باز و با عشوه گفت
زنه:ارباب جئون ارباب مورونه در راه هستن لطفا منتظر بمونین
+:به زنه یک چشم قره رفتم ک عین خیالش نبود ولی وقتی اون زنه داشت اون کارارو میکرد کوک خیلی خونسرد نشسته بود از این بابت خیالم راحت بود ولی این دختره حرصم در اومد بلند شدم رفتم نشستم روی پای کوک ک خشکش زد بعدش دستمو دور گردنش حلقه کردم بوسیدمش با این کارم زنه رفت و کوکی ک خشکش زده بود ازش جدا شدم
×:اوو بیب شیطون شدی(چشمک)
+:بخاطر اون هرزه بود
×:کدوم؟(اخم)
+:همون زنه دیگ
×:آهان پس حسودی کردی دختر کوچولو اره؟(خنده)
+:تو بودی نمیکردی؟
×:نه(جدی)
به شوخی گفتم نه ک ببینم چی میگه
+:باشه پس من برم اون پسره رو بوس کنم ببینم حسودی میکنی یا نه
اومدم بلند شم ک دوباره منو نشوند گفت
×:میدونی ک اگ ادامه بدی این کارتو چی میشه؟(جدی و اخم)
+:جدی نشو حالا شوخی کردم من هیچوقت اینکارو نمیکنم ک
×:از این شوخیا نکن دیگ
+:خب توهم گفتی نه
×:منم شوخی کردم
+:عع تو بکنی من نکنم چقد پرویی تو(خنده)
×:عجب من پروعم پس!
+:آره
×:پس شب پرو بودن رو نشونت میدم
+:یااا
×:(خنده)
×:خب سوجین این یارو اومد از کنارم جم نمیخوری هااا اوکی؟
+:باشه ولی کی هست؟
×:یکی از دوست های ایتالیایم
+:باشه ول کن منو الان بشینم رو مبل
×:بشین جات خوبه
+:نه کوک اذیت نکن
×:خیلی خب باشه
پرش زمانی به بعد از بار
از زبان سوجین
از بار اومده بودیم بیرون توی ماشین بودیم خیلی خسته بودم خیلی از اینور هم یکم مشروب خوردم ولی حالم بدجور بده فک کنم چیزی توش داشت خلاصه ک بهد از چند مین رسیدیم خونه رفتیم تو کوک هم مثل من حالش بد بود ولی از مستی نبود احتمالا چیزی داشت توش ک کوک گفت
×:توی مشروبه تحریک کننده داشت(خمار)
+:ایشش همینو کم داشتیم
ک کوک اومد سمتم و یهو(بقیش با ذهن خودتون)
از زبان سوجین
صبح با دل درد بدی بیدار شدم دیدم خواستم بلند شم ک نتونستم به خودم نگاه کردم دیدم لباس های بیرونی تنمه کوک هم نیست وا یعنی چی ک یهو کوک اومد تو
×:عع بیب بیدار شدی؟
+:هووم چی شده؟(خوابالو)
×:باید بریم جت امادس
+:ولی من دلم خیلی درد میکنه یک مسکن بیار برام
×:آشکار نداره خوب میشی بعد از یکسال عادیه(خنده)
+:بیشعور وحشی
×:ععع زبون درازی بیا این مسکن رو بخور
+:مرسی
بعدش کوک بهم یک مسکن داد خوردم یکم آروم شدم بعد منو براید استایل بغل کرد با ماشین رفتیم جایی ک جت شخصی کوک بود بعدش رفتیم نشستیم توی جت ک انقد خسته بودم...
۲۹.۴k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.