"Everything was fine until that day..."
"Everything was fine until that day..."
پارت ⁵
×:اخخ اول بیا ی بوس بده
اومد نزدیکم محکم بوسش کردم
×:خیلی مزه داد
+:حالا میزاری؟(کیوت)
×:اوم بستگی داره چجوری شب باهام همکاری کنی دیگ(نیشخند)
+:یاا ایش اصلا نمیخوام(قهر)
×:اوکی قهر کردم بچم پاشو حاضر شو دیرمون میشه
+:بزار ببینم دوستامو دیگ
×:نه دیگ دربارش حرف نزن
+:کوک پاشد لباساشو پوشید ولی من همچنان در حال غر زدن بودم پاهامو هی میکوبیدم به تخت
+:کوک
×:نه
+:جونگ کوک
×:نه
+:کوکی(کیوت)
×:خیر
+:اوپااا
×:نچ
+:ددی
×:جونم
+:حتما باید بگم ددی تا بگی جونم(پوکر فیس)
×:حالا دیگ(چشمک)
+:نمیزاری؟
×:راستش اولش میخواستم بزارم ولی خب انقد اسرار کردی پشیمون شدم
+:اهه اصلا باهات قهرم نمیخوام دیگ
بلند شدم لباسامو پوشیدم با حالت قهر با کوک هم هیچ حرف نزدم خواستم از اتاق برم بیرون ک کوک منو از پشت بغلم کرد سرشو برد توی گردنش ک نفساش میخورد به گردنم
×:حق داری بیب قبلا این شکلی نبودم بهت اجازه ی خیلی کار هارو میدادم ولی درکم کن شرایط اخلاقم رو عوض کرده و الان دیگ من اینجوریم پس سعی کن با جئون جانگ کوک این شکلی کنار بیای میدونم برات سخته ولی به مرور زمان عادت میکنی اما اگر واقعا لجبازی کنی و به حرفام گوش نکنی اون رومو میبینی دوس ندارم اون رومو نشونت بدم پس سعی کن لجبازی نکنی در برابرم باشه عشقم؟
×:بیبی؟
+:از بغلش اومدم بیرون گفتم
+:خب ببین توهم منو درک کن میدونی ک آدمی نیستم ک کلا بشینم توی خونه و هیچ جا نرم میدونی ک اهل خوشگذرونی هستم و خیلی هم بیرون میرم و همینطور با رفیقام هم زیاد رفت آمد میکنم و برام سخته ک بخوام اینا رو از زندگیم حذف کنم پس عزیزم لطفا تو هم سختگیری تو کمتر کن چونکه و واقعا نمیتونم با محدود بودن کنار بیام امیدوارم درک کنی و همینطور من واقعا دوست دارم دوست ندارم این چیزای کوچیک جدامون کنه کوک پس لطفا سعی کن یک سری رفتاراتو بزاری کنار
ک کوک اومد دوتا دستاشو گذاشت روی شونه ی من و منو چسبوند به دیوار
×:من ک عاشقتم خودت میدونی دیوونه وار جونمو برات میدم و همینطور عشق من به تو بیشتر از عشقی هستش ک تو به من داری و همه ی اینایی ک گفتی رو درک میکنم ولی توهم باید منو درک کنی بخاطر شغلم دیگ من الان کم کسی نیستم باید حواسم بهت خیلی باشه و شرایط کاری کرده ک سرسخت تر باشم پس لطفا باهام همکاری کن و رفت آمد هاتو و رفیق بازی هاتو خوشگذرونی هاتو کم کن بهت اجازه میدم همه ی این کار هارو انجام بدی ولی خیلی محدود به شرطی ک زیر قوانین و حرف هام نزنی
+:چه قوانینی؟
×:گفتم ک بهت وقتی رفتیم کره باهات راجب بهشون حرف میزنم فعلا بیا بریم کار دارم
+:باشه راستی شرکتم به کره منتقل شد؟
×:آره ولی
+:ولی چی؟
×:دیگ نمیتونی بری سرکار
+:چرا؟(تعجب)
ادامه دارد...
پارت ⁵
×:اخخ اول بیا ی بوس بده
اومد نزدیکم محکم بوسش کردم
×:خیلی مزه داد
+:حالا میزاری؟(کیوت)
×:اوم بستگی داره چجوری شب باهام همکاری کنی دیگ(نیشخند)
+:یاا ایش اصلا نمیخوام(قهر)
×:اوکی قهر کردم بچم پاشو حاضر شو دیرمون میشه
+:بزار ببینم دوستامو دیگ
×:نه دیگ دربارش حرف نزن
+:کوک پاشد لباساشو پوشید ولی من همچنان در حال غر زدن بودم پاهامو هی میکوبیدم به تخت
+:کوک
×:نه
+:جونگ کوک
×:نه
+:کوکی(کیوت)
×:خیر
+:اوپااا
×:نچ
+:ددی
×:جونم
+:حتما باید بگم ددی تا بگی جونم(پوکر فیس)
×:حالا دیگ(چشمک)
+:نمیزاری؟
×:راستش اولش میخواستم بزارم ولی خب انقد اسرار کردی پشیمون شدم
+:اهه اصلا باهات قهرم نمیخوام دیگ
بلند شدم لباسامو پوشیدم با حالت قهر با کوک هم هیچ حرف نزدم خواستم از اتاق برم بیرون ک کوک منو از پشت بغلم کرد سرشو برد توی گردنش ک نفساش میخورد به گردنم
×:حق داری بیب قبلا این شکلی نبودم بهت اجازه ی خیلی کار هارو میدادم ولی درکم کن شرایط اخلاقم رو عوض کرده و الان دیگ من اینجوریم پس سعی کن با جئون جانگ کوک این شکلی کنار بیای میدونم برات سخته ولی به مرور زمان عادت میکنی اما اگر واقعا لجبازی کنی و به حرفام گوش نکنی اون رومو میبینی دوس ندارم اون رومو نشونت بدم پس سعی کن لجبازی نکنی در برابرم باشه عشقم؟
×:بیبی؟
+:از بغلش اومدم بیرون گفتم
+:خب ببین توهم منو درک کن میدونی ک آدمی نیستم ک کلا بشینم توی خونه و هیچ جا نرم میدونی ک اهل خوشگذرونی هستم و خیلی هم بیرون میرم و همینطور با رفیقام هم زیاد رفت آمد میکنم و برام سخته ک بخوام اینا رو از زندگیم حذف کنم پس عزیزم لطفا تو هم سختگیری تو کمتر کن چونکه و واقعا نمیتونم با محدود بودن کنار بیام امیدوارم درک کنی و همینطور من واقعا دوست دارم دوست ندارم این چیزای کوچیک جدامون کنه کوک پس لطفا سعی کن یک سری رفتاراتو بزاری کنار
ک کوک اومد دوتا دستاشو گذاشت روی شونه ی من و منو چسبوند به دیوار
×:من ک عاشقتم خودت میدونی دیوونه وار جونمو برات میدم و همینطور عشق من به تو بیشتر از عشقی هستش ک تو به من داری و همه ی اینایی ک گفتی رو درک میکنم ولی توهم باید منو درک کنی بخاطر شغلم دیگ من الان کم کسی نیستم باید حواسم بهت خیلی باشه و شرایط کاری کرده ک سرسخت تر باشم پس لطفا باهام همکاری کن و رفت آمد هاتو و رفیق بازی هاتو خوشگذرونی هاتو کم کن بهت اجازه میدم همه ی این کار هارو انجام بدی ولی خیلی محدود به شرطی ک زیر قوانین و حرف هام نزنی
+:چه قوانینی؟
×:گفتم ک بهت وقتی رفتیم کره باهات راجب بهشون حرف میزنم فعلا بیا بریم کار دارم
+:باشه راستی شرکتم به کره منتقل شد؟
×:آره ولی
+:ولی چی؟
×:دیگ نمیتونی بری سرکار
+:چرا؟(تعجب)
ادامه دارد...
۳۳.۰k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.