part⁴²
part⁴²
نگاهم رو ازش گرفتم و دوباره به زیر آب رفتم، نیم ساعتی گذشته که از تصمیم گرفتم از استخر خارج بشم ؛ حوله ام دور تنم گرفتم و وارد عمارت شدم و به سمت اتاق حرکت کردم. بعد از ورود به اتاق چشم به جونگ کوکی که با تن لخت رو تخت دراز کشیده بود دوختم، صدام رو صاف کردم و به سمت حمام رفتم
_چرا موهات رو کوتاه کردی!*جدی
+رو مخم بودن
_فقط کارم سخت میشه(dirty mind)
+یونا و سنا هم موهاشون بلنده!*جدی
_اما تو یک چیز دیگه ای*جدی و اروم
+حال بهم زن
چیز دیگه ای بینمون رد و بدل نشد و وارد حمام شدم
¹⁹minutes later
بعد از پوشیدن پیراهنی روی تخت و پشت به کوک دراز کشیدم. پتورو کامل روی خودم کشیدم و چشمام رو بستم اما با احساس کردن انگشت های کوک که در میون زلف هام رقصون بود لرزیدم.
اتمام ویو ات
جئون بدن داغش رو به تن خیس و لرزیده دختر نزدیک کرد و سرش رو در گودی گردنش ات فرو برد
+اصلا نمیفهمت!*آروم و لرزون
_دست خودم نیست!* در حال بوسیدن گردن ات
+تو جدی اختلال دو قطبی داری.....ولم کن نباید به یونا و سنا خیانت کنی!*همراه با نفس نفس اروم
_ارزش داره! اونم خیلی* با پوزخند
حرکات جئون ذهن ات رو کنترل میکرد و بخاطر همین ات نمیتونست به چیز هایی که میخواست جواب بده تمرکز کنه؛
جئون پیراهن ات رو بالا داد و دستش بر روی شکم ات روان کرد، ات کمی به خودش جمع شد که جئون دستش رو برداشت ؛ات با خیال اینکه دیگه کار همسرش تموم شده قصد به درست کردن لباس رو داشت که با احساس کردن چیزی به شدت سرد بروی شکمش کنترلش رو از دست داد به آرومی نالید(یخ)
+من....با...ر......دارم! تو نمیتونی...* با نفس نفس
_مشکلی پیش نمیاد دال
¹hour later
جئون کنار ات دراز کشید و او رو در آغوش گرفت، قلب ات مثله گنجشک میزد و جئون از قضیه خوشنود بود
+چرا باهام اینکارو میکنی!؟*آروم
_مجبورم!
+مگه من آدم نیستم
_ات،گفتن دوست دارم در این جنگ آسون نیست! احساسات تو بازی ما نقشی ندارن
ات دستش رو آروم بر صورت همسرش کشید و با بی حالی نگاهش کرد
+اما من دلباخته و تنهام جئون* با کمی بغض
_من همیشه پیشتم درست مثله مایکل*اروم
²day later_ویو ات
(چهارشنبهسوری مبارک)
شرایط:
follow:²⁹²
like:⁴⁰
نگاهم رو ازش گرفتم و دوباره به زیر آب رفتم، نیم ساعتی گذشته که از تصمیم گرفتم از استخر خارج بشم ؛ حوله ام دور تنم گرفتم و وارد عمارت شدم و به سمت اتاق حرکت کردم. بعد از ورود به اتاق چشم به جونگ کوکی که با تن لخت رو تخت دراز کشیده بود دوختم، صدام رو صاف کردم و به سمت حمام رفتم
_چرا موهات رو کوتاه کردی!*جدی
+رو مخم بودن
_فقط کارم سخت میشه(dirty mind)
+یونا و سنا هم موهاشون بلنده!*جدی
_اما تو یک چیز دیگه ای*جدی و اروم
+حال بهم زن
چیز دیگه ای بینمون رد و بدل نشد و وارد حمام شدم
¹⁹minutes later
بعد از پوشیدن پیراهنی روی تخت و پشت به کوک دراز کشیدم. پتورو کامل روی خودم کشیدم و چشمام رو بستم اما با احساس کردن انگشت های کوک که در میون زلف هام رقصون بود لرزیدم.
اتمام ویو ات
جئون بدن داغش رو به تن خیس و لرزیده دختر نزدیک کرد و سرش رو در گودی گردنش ات فرو برد
+اصلا نمیفهمت!*آروم و لرزون
_دست خودم نیست!* در حال بوسیدن گردن ات
+تو جدی اختلال دو قطبی داری.....ولم کن نباید به یونا و سنا خیانت کنی!*همراه با نفس نفس اروم
_ارزش داره! اونم خیلی* با پوزخند
حرکات جئون ذهن ات رو کنترل میکرد و بخاطر همین ات نمیتونست به چیز هایی که میخواست جواب بده تمرکز کنه؛
جئون پیراهن ات رو بالا داد و دستش بر روی شکم ات روان کرد، ات کمی به خودش جمع شد که جئون دستش رو برداشت ؛ات با خیال اینکه دیگه کار همسرش تموم شده قصد به درست کردن لباس رو داشت که با احساس کردن چیزی به شدت سرد بروی شکمش کنترلش رو از دست داد به آرومی نالید(یخ)
+من....با...ر......دارم! تو نمیتونی...* با نفس نفس
_مشکلی پیش نمیاد دال
¹hour later
جئون کنار ات دراز کشید و او رو در آغوش گرفت، قلب ات مثله گنجشک میزد و جئون از قضیه خوشنود بود
+چرا باهام اینکارو میکنی!؟*آروم
_مجبورم!
+مگه من آدم نیستم
_ات،گفتن دوست دارم در این جنگ آسون نیست! احساسات تو بازی ما نقشی ندارن
ات دستش رو آروم بر صورت همسرش کشید و با بی حالی نگاهش کرد
+اما من دلباخته و تنهام جئون* با کمی بغض
_من همیشه پیشتم درست مثله مایکل*اروم
²day later_ویو ات
(چهارشنبهسوری مبارک)
شرایط:
follow:²⁹²
like:⁴⁰
۲۲.۹k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.