part⁴⁴
part⁴⁴
_فقط همین یک دفعه!
با لبخند بوسه ای روی گونه اش کاشتم و تشکر با ناز و ادایی کردم؛
_نمیخوای بشینی؟*اشاره به پاهاش
نیشخند صدا داری زدم و بعد از جدا شدن ازش روی پاهاش نشستم
Night/⁰⁹:²⁸pm_ اتمام ویو ات
به ساعت رولکس در دستش خیره شد و نقس کفری کشید ، ده دقیقه ای میشد که دخترکش جلوی در هتل اونو کاشته بود؛ گوشیش رو از توی جیبش برداشت و شماره دختر رو گرفت که با صدای تق تق شیشه نگاهش به شیشه هدایت شد ، تماس رو قطع کرد و گوشی رو کنار گذاشت ؛ قفل در رو باز کرد که دختر وارد ماشین شد
+ببخشید بابت تاخیر
از سر تا نوک انگشت ات رو آنالیز کردو با جدیت به دختر خیره شد:_ به جز من قراره به کی تاوان بدی؟
+چیه بده؟
جئون بدون گفتن چیزی ماشین رو خاموش کرد و به صندلی به طور کامل تکیه داد
+یعنی جی چرا ماشین رو خاموش میکنی؟
_منتظرم بری لباست رو عوض کنی
+فکر کنم درمورد این مرد سالاری خیلی بحث کردیم نه؟ من هم به اندازه ی کافی زبون دارم نیازه درمورد جرات و هوشیاریم چیزی بگم؟
کسی حق گفتن چیزی نداره!
جئون که تقریبا قانع شده بود چیزی نگفت، ماشین روشن کرد و راه افتاد
²⁷minutes later
وارد قسمت وی ای پی شدن و به سمت مکانی که رزرو کرده بودن رفتن ، ات به زن هایی که با طمع و حسرت به همسرش چشم دوخته بودن نگاه میکرد، اینم میدونست که چشم همسرش به دنبال زن های با جذبه و مورد پسنده اما کاری نمیکرد!
³⁷minutes later_ ات ویو
با چشم کوک رو دنبال میکردم که در میون جمعیت بود، نفس عمیقی کشیدم و پیک دیگه ای بالا رفتم( بهیادبیارمکهرفتارهای پومحبتهایجئونعزیزنقشهاست؟)
همینطور که در حال تماشای دنس میله ی دنسرهای کلاب بودم نجوایی شنیدم که موجب تعجب ام شد
جک: ات!خودتی؟* با لبخند
به سمت منبع صدا نگاه کردم، خودش بود! مگه این اسپانیا نبود(روزیی که ات و کوک رستوران رفتن مادام ات جک رو دیده بود)
+جک...چه تصادف جالب و خوبی!
جک: ابنجا چیکار میکنی مگه نباید کره باشی؟
+چرا اما جلسه کاری داشتیم مجبور شدیم بیایم لاس وگاس!
جک: که اینطور
نشست کنارم و متقابل کمی فاصله گرفتم
_فقط همین یک دفعه!
با لبخند بوسه ای روی گونه اش کاشتم و تشکر با ناز و ادایی کردم؛
_نمیخوای بشینی؟*اشاره به پاهاش
نیشخند صدا داری زدم و بعد از جدا شدن ازش روی پاهاش نشستم
Night/⁰⁹:²⁸pm_ اتمام ویو ات
به ساعت رولکس در دستش خیره شد و نقس کفری کشید ، ده دقیقه ای میشد که دخترکش جلوی در هتل اونو کاشته بود؛ گوشیش رو از توی جیبش برداشت و شماره دختر رو گرفت که با صدای تق تق شیشه نگاهش به شیشه هدایت شد ، تماس رو قطع کرد و گوشی رو کنار گذاشت ؛ قفل در رو باز کرد که دختر وارد ماشین شد
+ببخشید بابت تاخیر
از سر تا نوک انگشت ات رو آنالیز کردو با جدیت به دختر خیره شد:_ به جز من قراره به کی تاوان بدی؟
+چیه بده؟
جئون بدون گفتن چیزی ماشین رو خاموش کرد و به صندلی به طور کامل تکیه داد
+یعنی جی چرا ماشین رو خاموش میکنی؟
_منتظرم بری لباست رو عوض کنی
+فکر کنم درمورد این مرد سالاری خیلی بحث کردیم نه؟ من هم به اندازه ی کافی زبون دارم نیازه درمورد جرات و هوشیاریم چیزی بگم؟
کسی حق گفتن چیزی نداره!
جئون که تقریبا قانع شده بود چیزی نگفت، ماشین روشن کرد و راه افتاد
²⁷minutes later
وارد قسمت وی ای پی شدن و به سمت مکانی که رزرو کرده بودن رفتن ، ات به زن هایی که با طمع و حسرت به همسرش چشم دوخته بودن نگاه میکرد، اینم میدونست که چشم همسرش به دنبال زن های با جذبه و مورد پسنده اما کاری نمیکرد!
³⁷minutes later_ ات ویو
با چشم کوک رو دنبال میکردم که در میون جمعیت بود، نفس عمیقی کشیدم و پیک دیگه ای بالا رفتم( بهیادبیارمکهرفتارهای پومحبتهایجئونعزیزنقشهاست؟)
همینطور که در حال تماشای دنس میله ی دنسرهای کلاب بودم نجوایی شنیدم که موجب تعجب ام شد
جک: ات!خودتی؟* با لبخند
به سمت منبع صدا نگاه کردم، خودش بود! مگه این اسپانیا نبود(روزیی که ات و کوک رستوران رفتن مادام ات جک رو دیده بود)
+جک...چه تصادف جالب و خوبی!
جک: ابنجا چیکار میکنی مگه نباید کره باشی؟
+چرا اما جلسه کاری داشتیم مجبور شدیم بیایم لاس وگاس!
جک: که اینطور
نشست کنارم و متقابل کمی فاصله گرفتم
۲۰.۱k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.