عشق یک طرفه"🍷(²)
#پارت2
وقتی این حرف رو زد یکم ترسیدم و سریع گفتم
ات=خب خب باشه حالا بیا بریم
تهیونگ=نه
ات=چرا؟
تهیونگ=چون میدونم الان دوباره سروکلش پیدا میشه
الان من چیکار کنم
چشمو دادم به کوک متوجه شدم با یه چوب بالاسره تهیونگ وایستاده
چیکار میخواد بکنه؟(تعجب)
تهیونگ=چیه؟ چرا اینجوری نگاه میکنی؟
برگشت ک جونگ کوک زد تو سرش و افتاد زمین
ات=(جیغغغغغغ)چی کار کردی؟
کوک=بیهوشش کردم
ات=چرا؟
کوک=من همه این کارا رو بخاطر تو کردم
ات=زدی داداشمو کشتی این کارا را رو واسه من کردی؟
کوک=نمرده که فقط بیهوشه
ات=خفه شو!
دست پاچه شدم نمیدونستم چیکار کنم
جیمینو دیدم که داشت رد میشد که ما رو دید
اومد طرفمون وقتی تهیونگو روی زمین دید ابروهاش بالا رفتو تعجب کرد
جیمین=چیشده؟کاره کیه؟!
ات=....
جیمین=چرا کسی جواب نمیده؟
ب من نگاه کرد
اشاره کردم به کوک
جیمین:کی؟
رومو برگردوندم دیدم کوک نیست!
زیر لب یه چند تا فحش اب دار نثارش کردم
جیمین=کیم ات منو مسخره کردی؟
ات=ن بخدا گفتم کاره کوک بود
جیمین=تو جونگ کوکی اینجا میبینی؟
جیمین=اصلن دوست ندارم دانشجوی من دروغ گو باشه
جیمین=از این به بعد ببینم دردسر درست کردی..
ات=خب؟
جیمین=اخراجت میکنم تا پایانه ترم
سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم
با کمک استاد پارک تهیونگو بلندش کردیم
زیر لب غر میزدم=ایشش فقط یه روزه اومده مدیر شده برا خودش
رسیدیم به پارکینگ کالج
جیمین=من میتونم برسونمتون
ات=ممنون میتونی بزاریش تو ماشینه خودم!
جیمین= وقتی میگم من میرسونم ینی من میرسونم
اداشو در اوردم یهو برگشت
به کار خودم رسیدم
تهیونگو گذاشتم تو ماشین و خودمم سواره ماشین شدم
ادرسو دادم و حرکت کردیم به سمت خونه
(پرش زمانی)
رسیدیم خونه
تهیونگو از ماشین اوردم پایین هنوز بیهوش بود
جیمین=میتونی ببریش بالا؟
ات=اوهوم ممنون اما ماشینم!
جیمین:نگران نباش تو کالج میمونه
ات=اوهوم. بفرمایید!
جیمین=ممنون من باید برم
ات=اوم پس فعلن
جیمین=خدافظ
کلید انداختم
تهیونگ یکمی زیادی سنگین بود اما خوبیه اپارتمان این بود که حداقل اسانسور داره
وارده خونه شدم
کسی خونه نبود مثله همیشه بابام شرکت بود مامانمم که منشیه بابام بود
تهیونگو رو کاناپه گذاشتم
یه نگاه به سرش کردم یکم کبود شده بود
اشکالی نداره خوب میشه البته امیدوارم قبله رسیدنه مامانو بابا بهوش بیاد وگرنه مامان بدجور عصبانی میشه
(پرش زمانی)
تغریبا یکو نیم ساعته گذشته اما هنوز بهوش نیومده
لبه کاناپش نشسته بودم
تهیونگ=اخخ ایی
ات=تهیونگ
ات=خوبی؟
اروم ازوم چشاشو باز کرد سرش انگار خیلی درد میکرد
ات=درد میکنه؟
تهیونگ=اوم
اروم کمکش کردم که بشینه
ات=چیزی نیست فقط یکم کبود شده با یخ پماد حل میشه
بلند شدمو پمادو اوردم
ات=تکون نخور تا بزنم
اروم دستمو به کبودیه سرش نزدیک کردم و پمادو رو زخم پخش میکردم
تهیونگ=اخ
با صدایه اخش یکم اروم تر کارمو انجام دادم
ات=خوبه؟
تهیونگ=اوهوم
تا پاشدم برم دستامو بشورم دستمو گرفت
تهیونگ=ات چیشد مت هیچی یادم نمیاد
ات=عا عم...چیز شد وقتی خواستی برگردی توپ خورد تو صورتت
تهیونگ=ات؟
ات=هوم؟
تهیونگ=من خرم؟گاوم؟ضربه توپ ادمو بیهوش میکنه؟
ات=بله
تهیونگ=راستشو بگو
ات=خب...خب کاره کوک بود
تهیونگ=هاح میدونستم
ات=اما نگران نباش خودم تلافیش میکنم
تهیونگ=ساکت!من باید تلافس کنم یا تو؟!
ات=درسته تو!
تهیونگ=میدونم باهاش چیکار کنم
ات=باشه هر کاری که میخوای بکن فقط به مامانو بابا نگو امروز همچین دعوایی شده لطفا
تهیونگ=هوف خیله خب
ات=(ذوقق)مرسی(بغل)
تهیونگ=(لبخند)
اروم از بغلش اومدم بیرون
تهیونگ=خسته ای؟برو استراحت کن
ات=هوم
ادامه دارد....
نویسنده:mobina
وقتی این حرف رو زد یکم ترسیدم و سریع گفتم
ات=خب خب باشه حالا بیا بریم
تهیونگ=نه
ات=چرا؟
تهیونگ=چون میدونم الان دوباره سروکلش پیدا میشه
الان من چیکار کنم
چشمو دادم به کوک متوجه شدم با یه چوب بالاسره تهیونگ وایستاده
چیکار میخواد بکنه؟(تعجب)
تهیونگ=چیه؟ چرا اینجوری نگاه میکنی؟
برگشت ک جونگ کوک زد تو سرش و افتاد زمین
ات=(جیغغغغغغ)چی کار کردی؟
کوک=بیهوشش کردم
ات=چرا؟
کوک=من همه این کارا رو بخاطر تو کردم
ات=زدی داداشمو کشتی این کارا را رو واسه من کردی؟
کوک=نمرده که فقط بیهوشه
ات=خفه شو!
دست پاچه شدم نمیدونستم چیکار کنم
جیمینو دیدم که داشت رد میشد که ما رو دید
اومد طرفمون وقتی تهیونگو روی زمین دید ابروهاش بالا رفتو تعجب کرد
جیمین=چیشده؟کاره کیه؟!
ات=....
جیمین=چرا کسی جواب نمیده؟
ب من نگاه کرد
اشاره کردم به کوک
جیمین:کی؟
رومو برگردوندم دیدم کوک نیست!
زیر لب یه چند تا فحش اب دار نثارش کردم
جیمین=کیم ات منو مسخره کردی؟
ات=ن بخدا گفتم کاره کوک بود
جیمین=تو جونگ کوکی اینجا میبینی؟
جیمین=اصلن دوست ندارم دانشجوی من دروغ گو باشه
جیمین=از این به بعد ببینم دردسر درست کردی..
ات=خب؟
جیمین=اخراجت میکنم تا پایانه ترم
سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم
با کمک استاد پارک تهیونگو بلندش کردیم
زیر لب غر میزدم=ایشش فقط یه روزه اومده مدیر شده برا خودش
رسیدیم به پارکینگ کالج
جیمین=من میتونم برسونمتون
ات=ممنون میتونی بزاریش تو ماشینه خودم!
جیمین= وقتی میگم من میرسونم ینی من میرسونم
اداشو در اوردم یهو برگشت
به کار خودم رسیدم
تهیونگو گذاشتم تو ماشین و خودمم سواره ماشین شدم
ادرسو دادم و حرکت کردیم به سمت خونه
(پرش زمانی)
رسیدیم خونه
تهیونگو از ماشین اوردم پایین هنوز بیهوش بود
جیمین=میتونی ببریش بالا؟
ات=اوهوم ممنون اما ماشینم!
جیمین:نگران نباش تو کالج میمونه
ات=اوهوم. بفرمایید!
جیمین=ممنون من باید برم
ات=اوم پس فعلن
جیمین=خدافظ
کلید انداختم
تهیونگ یکمی زیادی سنگین بود اما خوبیه اپارتمان این بود که حداقل اسانسور داره
وارده خونه شدم
کسی خونه نبود مثله همیشه بابام شرکت بود مامانمم که منشیه بابام بود
تهیونگو رو کاناپه گذاشتم
یه نگاه به سرش کردم یکم کبود شده بود
اشکالی نداره خوب میشه البته امیدوارم قبله رسیدنه مامانو بابا بهوش بیاد وگرنه مامان بدجور عصبانی میشه
(پرش زمانی)
تغریبا یکو نیم ساعته گذشته اما هنوز بهوش نیومده
لبه کاناپش نشسته بودم
تهیونگ=اخخ ایی
ات=تهیونگ
ات=خوبی؟
اروم ازوم چشاشو باز کرد سرش انگار خیلی درد میکرد
ات=درد میکنه؟
تهیونگ=اوم
اروم کمکش کردم که بشینه
ات=چیزی نیست فقط یکم کبود شده با یخ پماد حل میشه
بلند شدمو پمادو اوردم
ات=تکون نخور تا بزنم
اروم دستمو به کبودیه سرش نزدیک کردم و پمادو رو زخم پخش میکردم
تهیونگ=اخ
با صدایه اخش یکم اروم تر کارمو انجام دادم
ات=خوبه؟
تهیونگ=اوهوم
تا پاشدم برم دستامو بشورم دستمو گرفت
تهیونگ=ات چیشد مت هیچی یادم نمیاد
ات=عا عم...چیز شد وقتی خواستی برگردی توپ خورد تو صورتت
تهیونگ=ات؟
ات=هوم؟
تهیونگ=من خرم؟گاوم؟ضربه توپ ادمو بیهوش میکنه؟
ات=بله
تهیونگ=راستشو بگو
ات=خب...خب کاره کوک بود
تهیونگ=هاح میدونستم
ات=اما نگران نباش خودم تلافیش میکنم
تهیونگ=ساکت!من باید تلافس کنم یا تو؟!
ات=درسته تو!
تهیونگ=میدونم باهاش چیکار کنم
ات=باشه هر کاری که میخوای بکن فقط به مامانو بابا نگو امروز همچین دعوایی شده لطفا
تهیونگ=هوف خیله خب
ات=(ذوقق)مرسی(بغل)
تهیونگ=(لبخند)
اروم از بغلش اومدم بیرون
تهیونگ=خسته ای؟برو استراحت کن
ات=هوم
ادامه دارد....
نویسنده:mobina
۱۰۱.۹k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.