تـ ولـ د پـ ادشـ اه(3)
3
ذهنم درگیر ات بود که صدایه خروپف یکیو تو اتاقم شنیدم(کادو ها تو اتاقه گرفتین🗿)
سریع از جام بلند شدمو شمشیرمو برداشتم
ته:کی هستی؟
همچنان صدایه خدوپف ات-
صدا از نزدیکه هدیه ها میومد
کنارشون زدم اما یکیشون خیلی بزرگو سنگین بود
ته:این از طرف کیه؟
سرشو برداشتم
با دیدن ات شوکه شدم
صدایه ات بود؟ اون اینجا چیکار میکنه؟
خیلی نازو کیوت خوابش برده بود
انقدر ناز بود که دلم نمیومد بیدارش کنم
اروم از تو جعبه بغلش کردمو بردم گذاشتمش رو تخت
کنارش اروم دراز کشیدم
به صورتش نگاه میکردم انقدر دلم میخواست بغلش کنمو تو بغلم فشارش بدم اما حیف که خواب بود
لبخند خیلی کوچیکه رو لبام بعد از مدت ها نشست
این بهترین سوپرایز تولدم بود
انگار از دنیا با ارزش ترو بهم داده بودن
با بودنه ات حالم خوبه خوب بود
پایان...♡
🗿🗿🗿🗿
تشکراتون کو؟
ذهنم درگیر ات بود که صدایه خروپف یکیو تو اتاقم شنیدم(کادو ها تو اتاقه گرفتین🗿)
سریع از جام بلند شدمو شمشیرمو برداشتم
ته:کی هستی؟
همچنان صدایه خدوپف ات-
صدا از نزدیکه هدیه ها میومد
کنارشون زدم اما یکیشون خیلی بزرگو سنگین بود
ته:این از طرف کیه؟
سرشو برداشتم
با دیدن ات شوکه شدم
صدایه ات بود؟ اون اینجا چیکار میکنه؟
خیلی نازو کیوت خوابش برده بود
انقدر ناز بود که دلم نمیومد بیدارش کنم
اروم از تو جعبه بغلش کردمو بردم گذاشتمش رو تخت
کنارش اروم دراز کشیدم
به صورتش نگاه میکردم انقدر دلم میخواست بغلش کنمو تو بغلم فشارش بدم اما حیف که خواب بود
لبخند خیلی کوچیکه رو لبام بعد از مدت ها نشست
این بهترین سوپرایز تولدم بود
انگار از دنیا با ارزش ترو بهم داده بودن
با بودنه ات حالم خوبه خوب بود
پایان...♡
🗿🗿🗿🗿
تشکراتون کو؟
۵۹.۶k
۱۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.