پارت³
پارت³
هیوجین: شبی بچه هاس
لینو: اره
هیوجین: خببب~~~~ برو سرکارت
لینو: باشه
ناشناس: شب شد
سومون: بدویید کلیکار داریمممم
ناشناس: اونسومدویید و یدفه خورد زمین سریع بلند شد
من: بد خورد
ناشناس: خونش خورد به شلوارش حس نکرد که داره خون میاد. زمین خونی شد
اونسوم: ایی
لینو: خوبی؟
اونسوم: مهم نیس بدو
لینو : باشه
پرش زمانی ²ساعت بعد
ناشناس: همه رفتن
من: گفته بودم بادوم از امیگداله ولی اون کسی که اینجوریه بادومش کار میکنه چون به هیچ کس اهمیت نمیده جز خودش واسه همین....:)
لینو: پات و نگا کن اونسوم
اونسوم: باشه
ناشناس: خم شد به پاش نگا کرد
لینو: درد داره؟
اونسوم: مهم نیست .
لینو: عفونت نکنه
اونسوم: نه
هیوجین : پاهاتو بده بالا
من: اون پاهای خوشکیل موشکیل و سفید و بده بالا😈😂😂😂😂😂
نه ناموصن اون فکرو نکنید یه پاشو میده بالا
اونسوم: میرم خونه میشورمش 🚶🏼♂️🚶🏼♂️
ناشناس: برگشت که بره هیوجین دستشو گرفت
هیونجین: ما فردا کلی کار داریم پات عفونت کنه بدتره برامون
اونسوم: دوساله این عادت و دارم
هیونجین: چرا دو سال
اونسوم: من باید برم
ناشناس: هیونجین بغلش کرد و گذاشت رو مبل یه پاچه شلوارشو پاره کرد
هیونجین: گفتم که ما کار زیاد داریم
ناشناس: اونسوم گریش میگیره
لینو: چرا گریه میکنی
اونسوم : ولم کن
ناشناس: پاشو میکشه بلند میشه میره
پرش زمانی⁵دقیقه بعد
ناشناس: رسید . کفاشو و در اورد و رفت تو اتاق و در محکم بست . خودشو پرت کرد تو تخت .با همون لباس خوابش برد
سویون: وا این چش بود
پرش زمانی فردا
ناشناس: اونسوم بلند شد و با یه دستمالی پاشو بست و شلوارشو عوض کرد و رفت بار
اونسوم: سلام
لینو: سلآم
سومون: سلام
لیسا: سلام
هیونجین : سلام
من: هیونجین صاحب باره
هیونجین : پات خوبه ؟ میتونی کار کنی؟ اگه نمیتونی برو و یکی دیه رو میاریم ما کار زیاد داریم
اونسوم: میتونم کار کنم
لینو: چیشد یدفه بلند شدی رفتی
اونسوم: باید میخوابیدم که بتونم امروز کار کنم
لینو: چرا نذاشتی پاتو پانسمان کنیم
ناشناس : اونسوم جواب نداد
هیوجین: انگا الان مشتری نداریم میتونید استراحت کنید تا شب
همه( جز اونسوم ساکت بود ) : باشه
ناشناس: رفت نشست رو مبل چشاشو بست و خوابش برد.
لینو: انگار ناراحته
هیونجین: اینجا سرکاره احساس مهم نیس باید خودت برا خودت مهم باشی
ناشناس: لینو رف نشست پیش اونسوم
لینو:رنگش پریدهه
هیوجین: اره ولی گفتم که مهم نی همین که بتونه کار کنه مهمه!
سومون: ولی این انگار حالش خوب نیستش
هیونجین: بشما چه به شما هیچ ربطی نداره
لینو: ولی ببینم تب داره یا نه
ناشناس: تب سنج و گذاشت توی دهن اونسوم
لینو:عوحح وضع خرابه تشنج نکنه
پرش زمانی ساعت ⁸ شب
هیوجین: شبی بچه هاس
لینو: اره
هیوجین: خببب~~~~ برو سرکارت
لینو: باشه
ناشناس: شب شد
سومون: بدویید کلیکار داریمممم
ناشناس: اونسومدویید و یدفه خورد زمین سریع بلند شد
من: بد خورد
ناشناس: خونش خورد به شلوارش حس نکرد که داره خون میاد. زمین خونی شد
اونسوم: ایی
لینو: خوبی؟
اونسوم: مهم نیس بدو
لینو : باشه
پرش زمانی ²ساعت بعد
ناشناس: همه رفتن
من: گفته بودم بادوم از امیگداله ولی اون کسی که اینجوریه بادومش کار میکنه چون به هیچ کس اهمیت نمیده جز خودش واسه همین....:)
لینو: پات و نگا کن اونسوم
اونسوم: باشه
ناشناس: خم شد به پاش نگا کرد
لینو: درد داره؟
اونسوم: مهم نیست .
لینو: عفونت نکنه
اونسوم: نه
هیوجین : پاهاتو بده بالا
من: اون پاهای خوشکیل موشکیل و سفید و بده بالا😈😂😂😂😂😂
نه ناموصن اون فکرو نکنید یه پاشو میده بالا
اونسوم: میرم خونه میشورمش 🚶🏼♂️🚶🏼♂️
ناشناس: برگشت که بره هیوجین دستشو گرفت
هیونجین: ما فردا کلی کار داریم پات عفونت کنه بدتره برامون
اونسوم: دوساله این عادت و دارم
هیونجین: چرا دو سال
اونسوم: من باید برم
ناشناس: هیونجین بغلش کرد و گذاشت رو مبل یه پاچه شلوارشو پاره کرد
هیونجین: گفتم که ما کار زیاد داریم
ناشناس: اونسوم گریش میگیره
لینو: چرا گریه میکنی
اونسوم : ولم کن
ناشناس: پاشو میکشه بلند میشه میره
پرش زمانی⁵دقیقه بعد
ناشناس: رسید . کفاشو و در اورد و رفت تو اتاق و در محکم بست . خودشو پرت کرد تو تخت .با همون لباس خوابش برد
سویون: وا این چش بود
پرش زمانی فردا
ناشناس: اونسوم بلند شد و با یه دستمالی پاشو بست و شلوارشو عوض کرد و رفت بار
اونسوم: سلام
لینو: سلآم
سومون: سلام
لیسا: سلام
هیونجین : سلام
من: هیونجین صاحب باره
هیونجین : پات خوبه ؟ میتونی کار کنی؟ اگه نمیتونی برو و یکی دیه رو میاریم ما کار زیاد داریم
اونسوم: میتونم کار کنم
لینو: چیشد یدفه بلند شدی رفتی
اونسوم: باید میخوابیدم که بتونم امروز کار کنم
لینو: چرا نذاشتی پاتو پانسمان کنیم
ناشناس : اونسوم جواب نداد
هیوجین: انگا الان مشتری نداریم میتونید استراحت کنید تا شب
همه( جز اونسوم ساکت بود ) : باشه
ناشناس: رفت نشست رو مبل چشاشو بست و خوابش برد.
لینو: انگار ناراحته
هیونجین: اینجا سرکاره احساس مهم نیس باید خودت برا خودت مهم باشی
ناشناس: لینو رف نشست پیش اونسوم
لینو:رنگش پریدهه
هیوجین: اره ولی گفتم که مهم نی همین که بتونه کار کنه مهمه!
سومون: ولی این انگار حالش خوب نیستش
هیونجین: بشما چه به شما هیچ ربطی نداره
لینو: ولی ببینم تب داره یا نه
ناشناس: تب سنج و گذاشت توی دهن اونسوم
لینو:عوحح وضع خرابه تشنج نکنه
پرش زمانی ساعت ⁸ شب
۴.۸k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.