وقتی بچشو نمی خواد
وقتی بچشو نمی خواد...
پارت بیست و شیش
همه سریع رفتیم که دیدیم می یونگ بیهوش روی زمین افتاده
نامجون سریع بلندش کرد رفتیم سمت آسانسور
ات:اههه بیا دیگه
همون موقع نامجون رفت سمت پله ها و از پله ها رفت پایین
منم به دنبالش
نیم ساعت بعد
بلاخره دکتر اومد
ات:چیشد ؟
دکتر:چیز خاصی نیست فقط به خاطر شیمی درمانی بدنش ضعیف شده ...الانم بهش سرم زدم سرمش که تموم شد بیاید برای شیمی درمانیش
نامجون: چشم
بعد از حرفهای دکتر یه نفس عمیق کشیدم و نشستم رو صندلی
نامجون هم زنگ زد به پسرا و گفت که حال می یونگ خوبه و اومد نشست کنارم
ات: متاسفم
نامجون : برای چی؟
ات: م.....من نمیدونستم کمپانی مجبورت کرده ...نباید جلو همه اینطوری می کردم
نامجون: تقصیر تو نیست من باید زودتر از اینا بهت می گفتم ....... حالا هم نمی خواد گریه کنی چشای خوشگلت خراب میشه
( دارن خودشونو برا هم لوس می کنن 😂)
نامجون: کمپانی اجازه داده به مردم بگیم فقط گفته دیگه هرچی هیت میدن به اونا ربطی نداره کاری نمی تونن بکنن
ات: خوبه
نامجون: ات
ات:بله
نامجون: میتونی با هیت هایی که میدن کنار بیای؟
ات: من بخاطر تو حاضرم همه چیرو تحمل کنم
هفته ی بعد
نامجون: لو ندیا
می یونگ: باشه هواسم هست
نامجون: برو بعد که مامان اومد تو برو پیش عمو شوگا
می یونگ: باشه
از زبون ات
نشسته بودم بغل یه سخره
نامجون و میونگ هم رفته بودن توی آب
یه لحظه هواسم ازشون پرت شد که دیدم میونگ با گریه اومد پیشم
ات: چیشده چرا داری گریه می کنی؟
می یونگ: بابا ...بابا (گریه)
ات: بابا چی؟؟
می یونگ: بابا پاش سر خورد تو آب الانم نیستش(گریه)
ات:ه..همینجا بمون تکون نخور باشه؟
همون موقع دویدم سمت جایی که داشتن بازی می کردن هرچی گشتم نامجون نبود
ات: نامجونااااا (داد)
نامجون:جانممم(بلند)
با صدای پشت سرم از ترس افتادم تو آب
نامجون: چت شد ؟
ات: تو کجا بودی ؟
پارت بیست و شیش
همه سریع رفتیم که دیدیم می یونگ بیهوش روی زمین افتاده
نامجون سریع بلندش کرد رفتیم سمت آسانسور
ات:اههه بیا دیگه
همون موقع نامجون رفت سمت پله ها و از پله ها رفت پایین
منم به دنبالش
نیم ساعت بعد
بلاخره دکتر اومد
ات:چیشد ؟
دکتر:چیز خاصی نیست فقط به خاطر شیمی درمانی بدنش ضعیف شده ...الانم بهش سرم زدم سرمش که تموم شد بیاید برای شیمی درمانیش
نامجون: چشم
بعد از حرفهای دکتر یه نفس عمیق کشیدم و نشستم رو صندلی
نامجون هم زنگ زد به پسرا و گفت که حال می یونگ خوبه و اومد نشست کنارم
ات: متاسفم
نامجون : برای چی؟
ات: م.....من نمیدونستم کمپانی مجبورت کرده ...نباید جلو همه اینطوری می کردم
نامجون: تقصیر تو نیست من باید زودتر از اینا بهت می گفتم ....... حالا هم نمی خواد گریه کنی چشای خوشگلت خراب میشه
( دارن خودشونو برا هم لوس می کنن 😂)
نامجون: کمپانی اجازه داده به مردم بگیم فقط گفته دیگه هرچی هیت میدن به اونا ربطی نداره کاری نمی تونن بکنن
ات: خوبه
نامجون: ات
ات:بله
نامجون: میتونی با هیت هایی که میدن کنار بیای؟
ات: من بخاطر تو حاضرم همه چیرو تحمل کنم
هفته ی بعد
نامجون: لو ندیا
می یونگ: باشه هواسم هست
نامجون: برو بعد که مامان اومد تو برو پیش عمو شوگا
می یونگ: باشه
از زبون ات
نشسته بودم بغل یه سخره
نامجون و میونگ هم رفته بودن توی آب
یه لحظه هواسم ازشون پرت شد که دیدم میونگ با گریه اومد پیشم
ات: چیشده چرا داری گریه می کنی؟
می یونگ: بابا ...بابا (گریه)
ات: بابا چی؟؟
می یونگ: بابا پاش سر خورد تو آب الانم نیستش(گریه)
ات:ه..همینجا بمون تکون نخور باشه؟
همون موقع دویدم سمت جایی که داشتن بازی می کردن هرچی گشتم نامجون نبود
ات: نامجونااااا (داد)
نامجون:جانممم(بلند)
با صدای پشت سرم از ترس افتادم تو آب
نامجون: چت شد ؟
ات: تو کجا بودی ؟
- ۱۸.۳k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط