Part56
Part56
پرش زمانی به یک هفته بعد ..................................................
ته ویو
بهم زنگ زدن گفتن کوک هنوز خوب نشده و یک هفته میاد و برای ۳ ماه میره فقط موندم چطوری به ات بگیم الان کوک پیشمونه و ات خوابه
ته:بابا چرا انقدر قضیه رو پیچید میکنید برو تو خواب بغلش کن از خواب بلند بشه ببینتت
کوک:باشه
کوک رفت اتو تو خواب بغل کرد ات بعد ۵ دقیقه بیدار شد و
ات:جیغغععععغعغعغغعغغغغغ
ک.کوکککککک(پرید بغلش)
کوک:فرشته کوچولو من اومدم
فقط یک مشکلی هست(ناراحت)
ته:نه نه نه نه نگو نگو.......
کوک:من فقط برا این هفته اومدم دیگه سه ماه نیستم و خیلی ممکن آسیب بهتون بزنم
ات:نهههههه(گریه شدید)
ته:گفتم نگو
کوک:گریه نکن نفسم من برمیگردم
ات ویو
همرو از اتاقم بیرون کردم درو قفل کردم و با صدای بلند گریه میکردم
ته ویو
الان ۲۰ مین ات داره گریه میکنه و کوک گریه اتو ببینه اعصبانی میشه و یک کاری دست خودش میده واییییییی کوک پاشد رفت بیرون درو محکم بست رفتم بالا
ته:ات.... ات ... کوک اعصبانی شد رفت بیرون الان یک گاری دست خودش میده
ات اومد بیرون خیلی گریه کرده بود رفتیم پایین هر چقدر رنگ زدین به کوک جواب نداد گریه ات شدید تر شده بود خیلی نگران بودیم بخواطر همین همه بجز ات حاضر شدیم بریم دنبالش اجازه ندادیم ات بیاد هم بخواطر خودش هم شاید کوک بیاد
پرش زمانی به یک هفته بعد ..................................................
ته ویو
بهم زنگ زدن گفتن کوک هنوز خوب نشده و یک هفته میاد و برای ۳ ماه میره فقط موندم چطوری به ات بگیم الان کوک پیشمونه و ات خوابه
ته:بابا چرا انقدر قضیه رو پیچید میکنید برو تو خواب بغلش کن از خواب بلند بشه ببینتت
کوک:باشه
کوک رفت اتو تو خواب بغل کرد ات بعد ۵ دقیقه بیدار شد و
ات:جیغغععععغعغعغغعغغغغغ
ک.کوکککککک(پرید بغلش)
کوک:فرشته کوچولو من اومدم
فقط یک مشکلی هست(ناراحت)
ته:نه نه نه نه نگو نگو.......
کوک:من فقط برا این هفته اومدم دیگه سه ماه نیستم و خیلی ممکن آسیب بهتون بزنم
ات:نهههههه(گریه شدید)
ته:گفتم نگو
کوک:گریه نکن نفسم من برمیگردم
ات ویو
همرو از اتاقم بیرون کردم درو قفل کردم و با صدای بلند گریه میکردم
ته ویو
الان ۲۰ مین ات داره گریه میکنه و کوک گریه اتو ببینه اعصبانی میشه و یک کاری دست خودش میده واییییییی کوک پاشد رفت بیرون درو محکم بست رفتم بالا
ته:ات.... ات ... کوک اعصبانی شد رفت بیرون الان یک گاری دست خودش میده
ات اومد بیرون خیلی گریه کرده بود رفتیم پایین هر چقدر رنگ زدین به کوک جواب نداد گریه ات شدید تر شده بود خیلی نگران بودیم بخواطر همین همه بجز ات حاضر شدیم بریم دنبالش اجازه ندادیم ات بیاد هم بخواطر خودش هم شاید کوک بیاد
۴۸۱
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.