دیدم اومد سمتم اه دوباره این دختره نچشب لیا اومد خدایی حو
دیدم اومد سمتم اه دوباره این دختره نچشب لیا اومد خدایی حوصله اینو ندارم
لیا:سلام ددی....خوشتیپ شدی
ته:چند بار گفتم انقدر منو اینجوری
صدا نکن خوشم نمیاد
خانم لی رابطه ما تموم شده (سرد)
لیا :تهیونگ اینقدر سرد نباش هر چی باشه ما رابطه داشتیم
واقعا داشتم از دست این دختر ی نچسب کلافه میشدم که دیدم کسی دستشو
گذاشت رو شونم
برگشتم دیدم ات بود
ات: تهیونگ این خانم کیع
لیا: فک کنم این سوال من بود
ویو ات
متوجه نگاه های سنگین از طرف
تهیونگ شدم
اومدم بهش چیزی بگم که دیدم یه دختر با لباس خیلی باز اومد سمتش
معلوم بود که زیاد از دختره خوشش نیومده
درسته تهیونگ خیلی عوضی و منو با اون دوستش خیلی اذیت کرده
ولی بازم رفتم تا کمکش کنم
ته :این دوس دختر سابق منه
لیا :تهیونگ انقدر نگو میشه بازم برگردیم پیش هم
ات: ولی فک نکنم
البته تا زمانی که من هستم
لیا: اون وقت تو هرزه کیشی
ات: دوس دختر این آقای خوشتیپ
ویو ته
وقتی گفت دوس پسرمه خوشحال شدم
البته با اینکه داشت دروغ میگفت اما ته دلم خوشحال شد
کمر ات رو گرفتم و نزدیک خودم کردم که متوجه تعجبش شدم ولی برای
من حس قشنگی داشت........
ات
دیدم که کمرمو گرفت و به خودش نزدیک کرد
تعجب کردم ولی نبايد رفتارم تغیر میکرد
که دیدم دختره رفت تهیونگ برگشت و گفت
ته :ممنون که کمکم کردی واقعا رو مخ بود
ات: قابلی نداشت (لبخند)
ته: اولا که لبخند نزن زشت میشی
دوما فک نکن مثلا الان خیلی خوب باهات رفتار میکنما
ات :با....شه ببخشید
ته از حرکتش خندهام گرفت
ته: شوخی کردم ناراحت نشو
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که با اخم اومد سمتم اون.............
خماری😈
اینقدر حال میکنم میزارمتون تو خماری
۵۰کامنت
۴۰لایک
لیا:سلام ددی....خوشتیپ شدی
ته:چند بار گفتم انقدر منو اینجوری
صدا نکن خوشم نمیاد
خانم لی رابطه ما تموم شده (سرد)
لیا :تهیونگ اینقدر سرد نباش هر چی باشه ما رابطه داشتیم
واقعا داشتم از دست این دختر ی نچسب کلافه میشدم که دیدم کسی دستشو
گذاشت رو شونم
برگشتم دیدم ات بود
ات: تهیونگ این خانم کیع
لیا: فک کنم این سوال من بود
ویو ات
متوجه نگاه های سنگین از طرف
تهیونگ شدم
اومدم بهش چیزی بگم که دیدم یه دختر با لباس خیلی باز اومد سمتش
معلوم بود که زیاد از دختره خوشش نیومده
درسته تهیونگ خیلی عوضی و منو با اون دوستش خیلی اذیت کرده
ولی بازم رفتم تا کمکش کنم
ته :این دوس دختر سابق منه
لیا :تهیونگ انقدر نگو میشه بازم برگردیم پیش هم
ات: ولی فک نکنم
البته تا زمانی که من هستم
لیا: اون وقت تو هرزه کیشی
ات: دوس دختر این آقای خوشتیپ
ویو ته
وقتی گفت دوس پسرمه خوشحال شدم
البته با اینکه داشت دروغ میگفت اما ته دلم خوشحال شد
کمر ات رو گرفتم و نزدیک خودم کردم که متوجه تعجبش شدم ولی برای
من حس قشنگی داشت........
ات
دیدم که کمرمو گرفت و به خودش نزدیک کرد
تعجب کردم ولی نبايد رفتارم تغیر میکرد
که دیدم دختره رفت تهیونگ برگشت و گفت
ته :ممنون که کمکم کردی واقعا رو مخ بود
ات: قابلی نداشت (لبخند)
ته: اولا که لبخند نزن زشت میشی
دوما فک نکن مثلا الان خیلی خوب باهات رفتار میکنما
ات :با....شه ببخشید
ته از حرکتش خندهام گرفت
ته: شوخی کردم ناراحت نشو
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که با اخم اومد سمتم اون.............
خماری😈
اینقدر حال میکنم میزارمتون تو خماری
۵۰کامنت
۴۰لایک
۲۴.۱k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.