عشق تلخ
عشق تلخ
part 18
#پانیذ
آواره شدم تو کوچه و خیابونا...
اولین جایی که به فکرم رسید بام بود.
دنیا تو بام از همه چی دور میشد و غم و غصه هایی که میریخت تو خودش اونجا خالی میکرد..
اسنپ گرفتم و رفتم سمت بام.
هر جای بامو گشتم نبود
حالم خراب بود.
نه تو بام بوو.گوشیشم که خاموش.به قرارم ک نرسید.حتی یه خبرم نداد طفلک مادرش...
خواستم ب پلیس زنگ بزنم اما منصرف شدم.
دیوونه بود و از این کارا کم نکرده بود.دلم طاقت نیاورد که نگردم دنبالش
به هر کی زنگ میزدم خبری ازش نبود..
#دنیا
تن و بدنم درد میکرد. انگار تو سرم میخ میکوبوندن. خواستم بلند شم که سرم گیج رفت و افتادم.فقط اون موقع یاد مادرم بودم.چه دلشوره هایی که نگرفته.در باز شد.تا نور به چشمم خورد.چشامو بستم.دستم روی چشام گذاشتم.یه مرد هیکلی وارد شد.
چطوری دنیا خانم
مادرتون حالش بهتر نشد
خاله ریزه تو رو چه به این کارا؟؟؟
به فکر خودت نیستی به فکر مادرت باش
ج.نده تر از تو یکی دیگه پیدا نمیشه
خواستم حرف بزنم که یهو ....
#رضا
بعد مهمونی حالم زیاد خوب نبود.سرم درد میکرد.همینکه رفتم تو اتاق.روی تخت ولو شدم.یاد دینا افتادم.سارا آدم کم نداشت.با هر کی آشنا بود و میتونستن صد تای دنیا رو با خاک یکسان کنن.خوابم نمیبرد.زدم بیرون از اتاق.
سارا: کجا میری این وقت شب
رضا:قرار بود تو کارای هم دخالت نکنیم که سارا یهو حلقش بهم نشون داد
گف یادت نرفته ک زنتم
درد محکم روش بستمو به سمت ماشینم رفتم
روندم ب سمت بام.
فقط نیاز داشتم تنها باشم.جایی ک دنیا رو دیدم
یه نخ سیگار از پاکت برداشتم چون فقط سیگار میتونست آرومم کنه. مهراب بهم زنگ زد
جانم مهراب
داداش خوبی؟؟
سارا فهمید
چیو داداش
قضیه دختره دنیا رو
دروغ میگی؟؟
جدا حال شوخی ندارم معلوم نیست سر این طفلک چه بلایی ک نیاورد
واهای داداش میتونی بیای بریم دنبالش
امشب ک سارا شک میکنه باشه فردا الانم بگردیم بی نتیجست داداش خستم
امشب بیا خونه ما
ن داداش این زنیکه شک میکنه حال ندارم باهاش بحث کنم دورت بگردم باشه یه شب دیگه
باشه قربونت برم خدافس
خدافس دادش
ادامه دارد
نظری؟؟ انتقادی.سخنی هر چی بود در خدمتتونم.
ادامه دارد...
part 18
#پانیذ
آواره شدم تو کوچه و خیابونا...
اولین جایی که به فکرم رسید بام بود.
دنیا تو بام از همه چی دور میشد و غم و غصه هایی که میریخت تو خودش اونجا خالی میکرد..
اسنپ گرفتم و رفتم سمت بام.
هر جای بامو گشتم نبود
حالم خراب بود.
نه تو بام بوو.گوشیشم که خاموش.به قرارم ک نرسید.حتی یه خبرم نداد طفلک مادرش...
خواستم ب پلیس زنگ بزنم اما منصرف شدم.
دیوونه بود و از این کارا کم نکرده بود.دلم طاقت نیاورد که نگردم دنبالش
به هر کی زنگ میزدم خبری ازش نبود..
#دنیا
تن و بدنم درد میکرد. انگار تو سرم میخ میکوبوندن. خواستم بلند شم که سرم گیج رفت و افتادم.فقط اون موقع یاد مادرم بودم.چه دلشوره هایی که نگرفته.در باز شد.تا نور به چشمم خورد.چشامو بستم.دستم روی چشام گذاشتم.یه مرد هیکلی وارد شد.
چطوری دنیا خانم
مادرتون حالش بهتر نشد
خاله ریزه تو رو چه به این کارا؟؟؟
به فکر خودت نیستی به فکر مادرت باش
ج.نده تر از تو یکی دیگه پیدا نمیشه
خواستم حرف بزنم که یهو ....
#رضا
بعد مهمونی حالم زیاد خوب نبود.سرم درد میکرد.همینکه رفتم تو اتاق.روی تخت ولو شدم.یاد دینا افتادم.سارا آدم کم نداشت.با هر کی آشنا بود و میتونستن صد تای دنیا رو با خاک یکسان کنن.خوابم نمیبرد.زدم بیرون از اتاق.
سارا: کجا میری این وقت شب
رضا:قرار بود تو کارای هم دخالت نکنیم که سارا یهو حلقش بهم نشون داد
گف یادت نرفته ک زنتم
درد محکم روش بستمو به سمت ماشینم رفتم
روندم ب سمت بام.
فقط نیاز داشتم تنها باشم.جایی ک دنیا رو دیدم
یه نخ سیگار از پاکت برداشتم چون فقط سیگار میتونست آرومم کنه. مهراب بهم زنگ زد
جانم مهراب
داداش خوبی؟؟
سارا فهمید
چیو داداش
قضیه دختره دنیا رو
دروغ میگی؟؟
جدا حال شوخی ندارم معلوم نیست سر این طفلک چه بلایی ک نیاورد
واهای داداش میتونی بیای بریم دنبالش
امشب ک سارا شک میکنه باشه فردا الانم بگردیم بی نتیجست داداش خستم
امشب بیا خونه ما
ن داداش این زنیکه شک میکنه حال ندارم باهاش بحث کنم دورت بگردم باشه یه شب دیگه
باشه قربونت برم خدافس
خدافس دادش
ادامه دارد
نظری؟؟ انتقادی.سخنی هر چی بود در خدمتتونم.
ادامه دارد...
۱۳.۳k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.