رز وحشی🧬🦋
رز وحشی🧬🦋
💜« Part 2 »💜
____
چراغ مطالعه روی میزم رو روشن کردم و قبل اینکه خوند درس هام رو شروع کنم رفتم سراغ کیفه پول بعد باز کردنش متوجه کلی کارت شدم گواهی نامه _دانشگاه _سربازی_ کارت بانکی و کلی دیگه
از روی عکسش میشد تشخیص داد کیفه پول برای خودشه اسمش ماهان روزبه بود ۲۱ سالش بود خود به خود فکرم رفت سمت سن خودم که ۱۷ بود ولی چهرش همسن سال خودم بنظر میرسید.
نمیتونستم کیف پول رو نگهش دارم باید به پسرع پسش بدم که متوجه شماره موبایلی داخل کیفه پول شدم
درحال بوق خوردن بود اینگار قصد جواب ندادن رو نداشت که صدای مردونش به گوشم رسید و صدای آهنگ بلندی از پشت خط
_ الو
صداش ی دلهره خاصی بهم میداد که ادامه دادم
_ سلام شما ماهان روزبه هستین؟
_ بله شما؟
..............
بعد امتحانم به خونه برگشتم و مثل یه جنازه روی تخت افتادم چشمام سنگین شد همون لحظه افتادم یاد قراری که با ماهان داشتم سریع لباس هامو عوض کردم و زدم بیرون ....
به در کافه رسیدم که چشمام بهش افتاد با قد بلندش راحت میشد پیداش کرد البته بدن پری داشت که به قدش میومد. در حال حرف زدن با یه پسر دیگه بود که متوجه حضور من نشد چند باری صداش زدم که به سمتم برگشت
از این فاصله خیلی جذاب تر هم به نظر میرسید موهای خرمایی رنگش روی صورتش ریخته بود غرقه چشمای توسی رنگش شدم
البته بعدش از اینکه اینطوری نگاهش کردم خجالت کشیدم
_ عام سلام این ماله شما بود؟
کیفه پول رو به سمتش گرفتم که دستش رو به پهلو هاش تیکه داد لب زد
_ پس اونی که کیف پولم رو دزدید تو بودی؟
توقع تشکر الان داشتم قبل اینکه چیزی بگم دوستش با تمسخر گفت
_ زنگ بزنم پلیس؟
_ من چیزی رو ندزدیدم توی اتاق پرو تو انداختیش بعدشم خودت توی اتاق پرو چیکار داشتی؟
💜« Part 2 »💜
____
چراغ مطالعه روی میزم رو روشن کردم و قبل اینکه خوند درس هام رو شروع کنم رفتم سراغ کیفه پول بعد باز کردنش متوجه کلی کارت شدم گواهی نامه _دانشگاه _سربازی_ کارت بانکی و کلی دیگه
از روی عکسش میشد تشخیص داد کیفه پول برای خودشه اسمش ماهان روزبه بود ۲۱ سالش بود خود به خود فکرم رفت سمت سن خودم که ۱۷ بود ولی چهرش همسن سال خودم بنظر میرسید.
نمیتونستم کیف پول رو نگهش دارم باید به پسرع پسش بدم که متوجه شماره موبایلی داخل کیفه پول شدم
درحال بوق خوردن بود اینگار قصد جواب ندادن رو نداشت که صدای مردونش به گوشم رسید و صدای آهنگ بلندی از پشت خط
_ الو
صداش ی دلهره خاصی بهم میداد که ادامه دادم
_ سلام شما ماهان روزبه هستین؟
_ بله شما؟
..............
بعد امتحانم به خونه برگشتم و مثل یه جنازه روی تخت افتادم چشمام سنگین شد همون لحظه افتادم یاد قراری که با ماهان داشتم سریع لباس هامو عوض کردم و زدم بیرون ....
به در کافه رسیدم که چشمام بهش افتاد با قد بلندش راحت میشد پیداش کرد البته بدن پری داشت که به قدش میومد. در حال حرف زدن با یه پسر دیگه بود که متوجه حضور من نشد چند باری صداش زدم که به سمتم برگشت
از این فاصله خیلی جذاب تر هم به نظر میرسید موهای خرمایی رنگش روی صورتش ریخته بود غرقه چشمای توسی رنگش شدم
البته بعدش از اینکه اینطوری نگاهش کردم خجالت کشیدم
_ عام سلام این ماله شما بود؟
کیفه پول رو به سمتش گرفتم که دستش رو به پهلو هاش تیکه داد لب زد
_ پس اونی که کیف پولم رو دزدید تو بودی؟
توقع تشکر الان داشتم قبل اینکه چیزی بگم دوستش با تمسخر گفت
_ زنگ بزنم پلیس؟
_ من چیزی رو ندزدیدم توی اتاق پرو تو انداختیش بعدشم خودت توی اتاق پرو چیکار داشتی؟
۵.۹k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.