پارت۶:
پارت۶:
بعد شام پدر کوک رفت.
کوک: خب از فردا مسابقه شروع میشه
نیلیکا: خیلی نامردی ولی باشه.
کوک: راستی گفتم بادیگاردا لباساتو بیارن اینا .
نیلیکا: رفتین تو خونه من.؟
کوک: هرچی نیاز داشتی و آوردن هیچ لباسی دیگه تو خونت نیست.
نیلیکا: میکشمتون چرا بدون اجازه.؟
افتادم دنبال کوک اون بدو من بدو .
یهو کوک پاش گیر کرد به پایه مبل و افتاد رو مبل و منم چون سرعتم زیاد یهو افتادم روش .
«ذهن کوک»
وای دلم میخواد ببوسمش و طعم لباشو امتحان کنم خیلی از نزدیک خوشگل تره.
«ذهن نیلیکا »
وای دوست دارم ببوسمش. خیلی جذاب . الان که روشم واقعا بدن خوبی داره.
«ویو کوک»
یهو از روم پاشد و گفت.
نیلیکا: من میرم بخوابم ساعت ۱۲
کوک: باش منم میرم بخوابم.
راه افتادیم به سمت اتاقا یهو نیلیکا گفت..
نیلیکا: چرا دنبال منی؟
کوک: اتاقم کنار اتاق توعه.
نیلیکا: عهههه ببخشید . شب بخیر.
سریع رفت تو اتاقش هههه کیوت.
بعد شام پدر کوک رفت.
کوک: خب از فردا مسابقه شروع میشه
نیلیکا: خیلی نامردی ولی باشه.
کوک: راستی گفتم بادیگاردا لباساتو بیارن اینا .
نیلیکا: رفتین تو خونه من.؟
کوک: هرچی نیاز داشتی و آوردن هیچ لباسی دیگه تو خونت نیست.
نیلیکا: میکشمتون چرا بدون اجازه.؟
افتادم دنبال کوک اون بدو من بدو .
یهو کوک پاش گیر کرد به پایه مبل و افتاد رو مبل و منم چون سرعتم زیاد یهو افتادم روش .
«ذهن کوک»
وای دلم میخواد ببوسمش و طعم لباشو امتحان کنم خیلی از نزدیک خوشگل تره.
«ذهن نیلیکا »
وای دوست دارم ببوسمش. خیلی جذاب . الان که روشم واقعا بدن خوبی داره.
«ویو کوک»
یهو از روم پاشد و گفت.
نیلیکا: من میرم بخوابم ساعت ۱۲
کوک: باش منم میرم بخوابم.
راه افتادیم به سمت اتاقا یهو نیلیکا گفت..
نیلیکا: چرا دنبال منی؟
کوک: اتاقم کنار اتاق توعه.
نیلیکا: عهههه ببخشید . شب بخیر.
سریع رفت تو اتاقش هههه کیوت.
۴.۰k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.