عاشق مغرور
عاشق مغرور
#پارت۱
دیانا
اونقدر جیغ زدم که صدام دیگه در نمی باد
حتی دیگه اشکم نمیریختم با لباس عروسی پرنسسی که بیشتر شبیه کفن بود به بابا نگاه کردم
شرمنده و ناراضی بود اما نمی تونست رو حرف اقا بزرگ حرف بزنه
اقا بزرگ چون ۱۷سال پیش که من به دنیا اومدم ناف منو سوگلی و نوه ی ارشد خانواده یعنی پسر عموی بزرگم ارسلان و برای هم بریده بود
نمی خواست از حرفش برگرده منو بردن و کنار ارسلان نشوندن بهش نگاه کردم اخم داشت می دونستم اونم ناراضیه
«یک هفته پیش»
-ارسلان ازت خواهش میکنم تو میتومی جلوی این عروسیو بگیری .
نگاهم کرد و جدی گفت
-نمیتونم
-ولی باید بتونی من یکی دیگه رو دوست دارم
به انی سرخ شد و رگ گردنش باد کرد سمتم اومد و چونمو گرفت و گفت
-همینه که هست فکر کردی تحمل تو برا من اسونه؟؟؟
#پارت۱
دیانا
اونقدر جیغ زدم که صدام دیگه در نمی باد
حتی دیگه اشکم نمیریختم با لباس عروسی پرنسسی که بیشتر شبیه کفن بود به بابا نگاه کردم
شرمنده و ناراضی بود اما نمی تونست رو حرف اقا بزرگ حرف بزنه
اقا بزرگ چون ۱۷سال پیش که من به دنیا اومدم ناف منو سوگلی و نوه ی ارشد خانواده یعنی پسر عموی بزرگم ارسلان و برای هم بریده بود
نمی خواست از حرفش برگرده منو بردن و کنار ارسلان نشوندن بهش نگاه کردم اخم داشت می دونستم اونم ناراضیه
«یک هفته پیش»
-ارسلان ازت خواهش میکنم تو میتومی جلوی این عروسیو بگیری .
نگاهم کرد و جدی گفت
-نمیتونم
-ولی باید بتونی من یکی دیگه رو دوست دارم
به انی سرخ شد و رگ گردنش باد کرد سمتم اومد و چونمو گرفت و گفت
-همینه که هست فکر کردی تحمل تو برا من اسونه؟؟؟
۶.۰k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.