♡love in hate♡
♡love in hate♡
p18
علامت ها
ا/ت+ کوک_ یونا= مامان کوک#
لینا€ چان× تهیونگ÷ جیون¥
ویو ا.ت
دستشو باز کردم پسم زد اون یکی دستشو خودش باز کرد دهنشم باز کرد و پاشد
_بچت چی
+کی؟
_دختری که اون روز با تو و تهیونگ بود
+اها جیونو میگی..خب دخترمه دیگه
_میگم هرزه ای بگو نه
*از کنارش رد شد بره
+عجب خری ایاا وایساا احمقق جیون دختره خودتههه
*سره جاش وای میسه و برمیگرده سمته ا/ت
_ها؟
+جیون دختره خودته
_کِی؟؟؟
+خب اون روز نمرده بود به دکتره گفتم الکی بگه مرده
_باورم نمیشه
+یااا میخوای بگی رفتم هرزه شدم الان نمیدونم بابای جیون کیه؟؟؟
_غیر اینه؟؟؟
+برین تست دی ان ای بدین جواب که اومد با من حرف نمیزنی
_ولی..
+ولی و درد
از اتاق رفتم بیرون..دستم کشیده شد و انگشتم سوزه بدی داد تا خواستم داد بزنم چیزی مانع شد ..چقد دلم واسش تنگ شده بود...پسش بزنم؟بزا همراهی کنم وسطش پسش میزنم ..دستامو دور کمرش گذاشتم و همراهیش کردم..خیلی نرم میبوسید..بسه دیگه پرو بم میگه هرزه..پسش زدم
+هوی چی بت گفتم؟
_گفتی حرف نزنم نگفتی دست نزنم
+خب حالا میگم..بم دست نمیزنی تا جواب ازمایش بیاد وقتی اومد بام حرف نمیزنی
دستمو نگا کردم..خونمیومد توی انگشتم شیشه رفته بود
_بیا بریم اشپزخونه
میخواست دستمو بگیره که نزاشتم..پشته سرش از پله ها رفتم پایین که توی راه بابا بزرگشو دیدیم
@اووو ببین کی اینحاس عروسه گلم..چیزی شده؟
+سلام پدرجان..آمم..چرا؟
@اخه از وقتی مهمونی شرو شده اولین باریه پیشه همین
+سرمو..
کوک از فرصت استفاده کرد و دستشو گذاشت رو پهلوم...ناچار ادامه دادم
+سرمون شلوغ بود بخاطر خواستگاری تهیونگ از یونا
@اها من میرم بهشون تبریک بگم تازه فهمیدم
+باشه
تا بابا بزرگش رفت دستشو ور داشتم..رفتم توی اشپزخونه پیشه اجوما
+اجومااا
^بلهه
_اجوما چسب زخم میخوام
+نهه اجوماا بیا دستمو پانسمان کنن
^خوب بده کوک
_افرین اجوما
+نمیخوام گفتم بم دس نزنن
_اجوما چسبه زخمو بده
^چشم
+نهه ندهه
^چش
_بده من ارباب بعدیتون میشما
+اجوما غیر مستقیم گف برده ی منی بش ندیا
^آم
_نه من نگفتمم اجوما بدش
^اصن هر غلطی خواستین بکنین خدافظظظ
+بم گفتی هرزه یادم نرفته ها
_یه کلمه دیگه بگی من میدونمو تو
چسبو زدم رو دستم
+کلمه
_کلمه...ها؟نتونستی را بری به من چه
وقتی اینو گف فهمیدم منظورش چیع..از اشپزخونه دویدم بیرون
+برو گمشوووو
_وایسااا
+نزدیکم اومدی به جیون میگم بابات عاشق یه دختر شد رف باهاششش
_چرا اونوخ؟؟؟
+که ازت متنفر شههه
با مغز رفت رو زمین..تنها چیزی که میدیدم ماه و ستاره بود..پاشدم ..که کوک اومد تو و در بالکن قفل کرد..
..... ادامه دارد....
کرم شدیدی که من دارممممم
مایل به خماری؟ یو نو؟ 😏✋
p18
علامت ها
ا/ت+ کوک_ یونا= مامان کوک#
لینا€ چان× تهیونگ÷ جیون¥
ویو ا.ت
دستشو باز کردم پسم زد اون یکی دستشو خودش باز کرد دهنشم باز کرد و پاشد
_بچت چی
+کی؟
_دختری که اون روز با تو و تهیونگ بود
+اها جیونو میگی..خب دخترمه دیگه
_میگم هرزه ای بگو نه
*از کنارش رد شد بره
+عجب خری ایاا وایساا احمقق جیون دختره خودتههه
*سره جاش وای میسه و برمیگرده سمته ا/ت
_ها؟
+جیون دختره خودته
_کِی؟؟؟
+خب اون روز نمرده بود به دکتره گفتم الکی بگه مرده
_باورم نمیشه
+یااا میخوای بگی رفتم هرزه شدم الان نمیدونم بابای جیون کیه؟؟؟
_غیر اینه؟؟؟
+برین تست دی ان ای بدین جواب که اومد با من حرف نمیزنی
_ولی..
+ولی و درد
از اتاق رفتم بیرون..دستم کشیده شد و انگشتم سوزه بدی داد تا خواستم داد بزنم چیزی مانع شد ..چقد دلم واسش تنگ شده بود...پسش بزنم؟بزا همراهی کنم وسطش پسش میزنم ..دستامو دور کمرش گذاشتم و همراهیش کردم..خیلی نرم میبوسید..بسه دیگه پرو بم میگه هرزه..پسش زدم
+هوی چی بت گفتم؟
_گفتی حرف نزنم نگفتی دست نزنم
+خب حالا میگم..بم دست نمیزنی تا جواب ازمایش بیاد وقتی اومد بام حرف نمیزنی
دستمو نگا کردم..خونمیومد توی انگشتم شیشه رفته بود
_بیا بریم اشپزخونه
میخواست دستمو بگیره که نزاشتم..پشته سرش از پله ها رفتم پایین که توی راه بابا بزرگشو دیدیم
@اووو ببین کی اینحاس عروسه گلم..چیزی شده؟
+سلام پدرجان..آمم..چرا؟
@اخه از وقتی مهمونی شرو شده اولین باریه پیشه همین
+سرمو..
کوک از فرصت استفاده کرد و دستشو گذاشت رو پهلوم...ناچار ادامه دادم
+سرمون شلوغ بود بخاطر خواستگاری تهیونگ از یونا
@اها من میرم بهشون تبریک بگم تازه فهمیدم
+باشه
تا بابا بزرگش رفت دستشو ور داشتم..رفتم توی اشپزخونه پیشه اجوما
+اجومااا
^بلهه
_اجوما چسب زخم میخوام
+نهه اجوماا بیا دستمو پانسمان کنن
^خوب بده کوک
_افرین اجوما
+نمیخوام گفتم بم دس نزنن
_اجوما چسبه زخمو بده
^چشم
+نهه ندهه
^چش
_بده من ارباب بعدیتون میشما
+اجوما غیر مستقیم گف برده ی منی بش ندیا
^آم
_نه من نگفتمم اجوما بدش
^اصن هر غلطی خواستین بکنین خدافظظظ
+بم گفتی هرزه یادم نرفته ها
_یه کلمه دیگه بگی من میدونمو تو
چسبو زدم رو دستم
+کلمه
_کلمه...ها؟نتونستی را بری به من چه
وقتی اینو گف فهمیدم منظورش چیع..از اشپزخونه دویدم بیرون
+برو گمشوووو
_وایسااا
+نزدیکم اومدی به جیون میگم بابات عاشق یه دختر شد رف باهاششش
_چرا اونوخ؟؟؟
+که ازت متنفر شههه
با مغز رفت رو زمین..تنها چیزی که میدیدم ماه و ستاره بود..پاشدم ..که کوک اومد تو و در بالکن قفل کرد..
..... ادامه دارد....
کرم شدیدی که من دارممممم
مایل به خماری؟ یو نو؟ 😏✋
۱۷.۱k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.