part62

تهیونگ: صبر کن
ا/ت: چیه؟ میخوای یه دروغ دیگه بگی؟ یادت رفته خونه بود دستشو میگرفتی با من حرف نمیزدی انگار که من بهت اعتراف کرده بودم
تهیونگ: عشقم من اصلا نمیفهمم چی میگی
ا/ت: خودت نزن به اون راه تهیونگ
تهیونگ: من نمیزارم بری
ا/ت:میخوام برم
تهیونگ: بزار بهت توضیح میدم
ا/ت: جان؟
کیجون: ا/ت اذیتش نکن
ا/ت: 😂
تهیونگ: چیشده
جونمی: همه ی این چیزهایی که ا/ت گفتو کیجون گفت بگی
تهیونگ: دیوونه ها قلبم اومد تو دهنم فکر کردم ا/ت فهمیده
ا/ت: چی؟ چیو فهمیدم؟
تهیونگ: ها هیچی
ا/ت: خودم شنیدم گفتی ا/ت فهمیده حتی قبلش هم گفتی توضیح میدم چیو میخواستی توضیح بدی؟
تهیونگ: کیجون من گفتم؟
کیجون: نه
ا/ت: من شنیدم تهیونگ خودتو نزن به اون راه تو رابطت با یونهو چیه؟
تهیونگ: خودتو دیدی بخاطر یه دروغ چه حسی داشتی
کیجون:شما دوتا دیوونه اید
ا/ت: دروغ بود؟
تهیونگ: ببین خودتو چشمات پراز اشک شده
ا/ت: من فقط میخواستم شوخی کنم
جونمی: آبجی خیلی جدی گرفتی چرا بازیگر نمیشی
ا/ت: واقعا خوب بازی کردم
جونمی: اهمم
کیجون: ولی ما فهمیدیم ا/ت خیلی از یونهو متنفره و عصبانیه
ا/ت: 😂
جونمی: کیجون بریم
ا/ت: نه نه من شام درست کردم زیاد هم درست کردم بمونید باهم میخوریم تهیونگ هم هنوز نخورده
جونمی: نه آبجی باید بریم تنهاتون میزارم
ا/ت: خب منم یک ساعت دیگه باید برم
تهیونگ: کجا میخوای بری؟
ا/ت: خونه بابام نمیزاره
جونمی: هرکاری میخواید بکنید ما دیگه میخوایم بریم
تهیونگ: باشه خدافظ
جونمی: خدافظ
تهیونگ: حالا جدی میخوای بری؟
ا/ت: نه شوخی کردم
تهیونگ: دیوونه
ا/ت: بیا شامتو بخور ععه دهنتو باز کن
تهیونگ: یه دلیلی که دوست دارم اینه که شبیه مامانمی
ا/ت: 😊
تهیونگ: تو خودت هنوز چیزی نخوردی
ا/ت: مشکلی نیست من میخورم
تهیونگ: نمیخوام دیگه میشه یه پتو بهم بدی همینجا میخوابم
ا/ت: نه خودت کمرت درد میکنه روی کاناپه بخوابی بدتر میشه بیا کمکت میکنم بری تو تختت بخوابی
تهیونگ: تو کجا میخوابی؟
ا/ت: من اینجا میخوابم
تهیونگ: من نمیتونم روی تخت بخوابم بعد تو اینجا
ا/ت: پس پاشو باهم میریم بخوابیم
تهیونگ: یعنی میخوای کنار هم بخوابیم؟
ا/ت: خواهر برادر که نیستیم دوست پسرمی
تهیونگ: خب باشه بریم؟
ا/ت:دستتو بده بهم کمکت میکنم
تهیونگ: نه خوبم میتونم بیام تو شامتو بخور
ا/ت: نمیخوام گرسنم نیست تو خسته ای دوش هم که گرفتی برو بخواب شب بخیر منم میرم دوش بگیرم

چند دقیقه بعد
ا/ت: تهیونگ خوابیدی؟
تهیونگ: نه بیدارم
ا/ت: خوب شدی؟
تهیونگ: بهترم تو خوابت نمیاد؟
ا/ت: الان میام میخوابم
تهیونگ: ا/ت راستی امشب وقتی بهت گفتم فکر کردم فهمیده خیلی ناراحت بودی میدونم خیلی ناراحت شدی چرا حس میکنم حس میکنی که باید با یونهو رقابت کنی
ا/ت: راستشو بگم؟

#فیک
دیدگاه ها (۱۰)

part63

part64

part61

part60

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط