criminal case part20 🕖📔🎞️🖋️
criminal case part20 🕖📔🎞️🖋️
از زبان نویسنده
ثانیه ها میگذشت مانند تیک تاک ساعت روی دیوار خسته کننده و بی فایده
این نشون میداد چقدر مدت طولانی از وقتی که بدون اراده ی خودش وارد اتاق عمل شد و حالا برگشتش دست خودشه میگذره
از طرف بیمارستان با تهیونگ که به عنوان نزدیک ترین فرد به جونگ کوک تماس گرفتن
تهیونگ می تونست همون اول تماسو قطع کنه اما ترجیح داد بجای این کار به حرفای فرد ناشناسی که دست خط بود گوش کنه
بجای اینکه منتظر مرگ کسی که از اولم قصد همین کارو داشت باشه بیشتر ذهنشو این درگیر کرده بود که چطور می خواد زنده بمونه
میتونه برگرده حتی اگه شده بخاطر انتقام خودشو از دربازه ی مرگ نجات بده؟
تنها چیزی که نمیشه تغییرش داد فقط زمانه
اگه از دستش بدی دیگه نمی تونی برش گردونی
چیزی به اسم سرنوشت یا معجزه وجود داره اما حقیقت نداره
سرنوشت موقعیتیه که خودت برای خودت رقم میزنی
شانس موقعیته که در اون لحظه ازش گذر میکنی
همش دست خودته
اگه جونگ کوک زودتر به اشتباهاتش پی می برد...
اگه یکم زودتر خودشو تغییر میداد...
اگه با چشماش یه جور دیگه به دنیا نگاه می کرد...
ا/ت زنده بود
ا/ت بخاطر اون نمرد... بخاطر نادیده گرفتناش مرد
اگه جونگ کوک زودتر از نقشه ی تهیونگ مطلع میشد
اگه وقتشو تو بار بجای اینکه کنار ا/ت باشه و ازش محافظت کنه نمی گرفت ا/ت نمی مرد
جونگ کوک درس بزرگی گرفت اما دیگه به چه دردش می خورد وقتی دیگه خودشم داره میمیره
جونگ کوک فقط تجربش کرد از دست دادن کسی که یه روزی عوضش نمیکرد حتی یه تار موشو
جونگ کوک تنهایی رو تجربه کرد از دست دادن عشق و امید به زندگی
مرگ به زبون آسونه ولی یه وقت دیدی کسی که برات یک عمر خاطره ساخته بود رو از دست دادی
مهم نیست چقدر خوب یا چقدر بد
اون یه خاطره بود
خاطره ای که تا وقتی که مغرت کار میکنه این خاطره رو توش زندانی میکنی
و وقتی فراموشش میکنی فرقی با مرگت نداره
این پایان همه چیزه
همه ی کسایی که کنارمون میبینیم یه روزی بالای سر سنگ قبرشون می ایستیم
وقتی زیر انبوهی خاک دفن شدن
واقعاً سر این پارت اشکم در اومد
روح و روانمو شب امتحان به گا داد
خودمم نمی دونم چطوری بخوابم
بنظرتون این پایانشه؟ با مرگ کوک تموم میشه؟ اما اگه بمیره...
اگه واقعاً دنیای دیگه ای پس از مرگ باشه که فقد حرفه
وجود داشته باشه... کوک میتونه یه زندگیه جدید رو شروع کنه
می تونه ا/ت رو ببینه لمسش کنه و بهش بگه که چقدر متاسفه
برای اینکه از دستش داده برای اینکه بچشونو باعث شده بچشونو از دست بدن
بچه ای که فقط یه هفته به دنیا اومدنش مونده بود
جنینی که فقط یه سلول نبود اون دیگه دلیلی برای وجود جونگ کوک بود پدرش
از زبان نویسنده
ثانیه ها میگذشت مانند تیک تاک ساعت روی دیوار خسته کننده و بی فایده
این نشون میداد چقدر مدت طولانی از وقتی که بدون اراده ی خودش وارد اتاق عمل شد و حالا برگشتش دست خودشه میگذره
از طرف بیمارستان با تهیونگ که به عنوان نزدیک ترین فرد به جونگ کوک تماس گرفتن
تهیونگ می تونست همون اول تماسو قطع کنه اما ترجیح داد بجای این کار به حرفای فرد ناشناسی که دست خط بود گوش کنه
بجای اینکه منتظر مرگ کسی که از اولم قصد همین کارو داشت باشه بیشتر ذهنشو این درگیر کرده بود که چطور می خواد زنده بمونه
میتونه برگرده حتی اگه شده بخاطر انتقام خودشو از دربازه ی مرگ نجات بده؟
تنها چیزی که نمیشه تغییرش داد فقط زمانه
اگه از دستش بدی دیگه نمی تونی برش گردونی
چیزی به اسم سرنوشت یا معجزه وجود داره اما حقیقت نداره
سرنوشت موقعیتیه که خودت برای خودت رقم میزنی
شانس موقعیته که در اون لحظه ازش گذر میکنی
همش دست خودته
اگه جونگ کوک زودتر به اشتباهاتش پی می برد...
اگه یکم زودتر خودشو تغییر میداد...
اگه با چشماش یه جور دیگه به دنیا نگاه می کرد...
ا/ت زنده بود
ا/ت بخاطر اون نمرد... بخاطر نادیده گرفتناش مرد
اگه جونگ کوک زودتر از نقشه ی تهیونگ مطلع میشد
اگه وقتشو تو بار بجای اینکه کنار ا/ت باشه و ازش محافظت کنه نمی گرفت ا/ت نمی مرد
جونگ کوک درس بزرگی گرفت اما دیگه به چه دردش می خورد وقتی دیگه خودشم داره میمیره
جونگ کوک فقط تجربش کرد از دست دادن کسی که یه روزی عوضش نمیکرد حتی یه تار موشو
جونگ کوک تنهایی رو تجربه کرد از دست دادن عشق و امید به زندگی
مرگ به زبون آسونه ولی یه وقت دیدی کسی که برات یک عمر خاطره ساخته بود رو از دست دادی
مهم نیست چقدر خوب یا چقدر بد
اون یه خاطره بود
خاطره ای که تا وقتی که مغرت کار میکنه این خاطره رو توش زندانی میکنی
و وقتی فراموشش میکنی فرقی با مرگت نداره
این پایان همه چیزه
همه ی کسایی که کنارمون میبینیم یه روزی بالای سر سنگ قبرشون می ایستیم
وقتی زیر انبوهی خاک دفن شدن
واقعاً سر این پارت اشکم در اومد
روح و روانمو شب امتحان به گا داد
خودمم نمی دونم چطوری بخوابم
بنظرتون این پایانشه؟ با مرگ کوک تموم میشه؟ اما اگه بمیره...
اگه واقعاً دنیای دیگه ای پس از مرگ باشه که فقد حرفه
وجود داشته باشه... کوک میتونه یه زندگیه جدید رو شروع کنه
می تونه ا/ت رو ببینه لمسش کنه و بهش بگه که چقدر متاسفه
برای اینکه از دستش داده برای اینکه بچشونو باعث شده بچشونو از دست بدن
بچه ای که فقط یه هفته به دنیا اومدنش مونده بود
جنینی که فقط یه سلول نبود اون دیگه دلیلی برای وجود جونگ کوک بود پدرش
۳۶.۰k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.