سیاه و سفید pt۱8
سیاه و سفید pt۱8
وقتی رسید نگهبان های اونجا خوشآمدی به آت گفتن چون میشناختنش رفت داخل و سر جای همیشگیش نشست یه نوشیدنی سفارش داد امشب خیلی شلوغ بود نگاهی به پشتش آنداخت که یه شخص آشنایی رو دید وقتی فهمید اون جونکوک که داره یه دختر رو میبوسه حس خیلی بدی بهش دست داد به کسی که اولین بار بود بهش اعتماد کرده بود داشت نگاه میکرد که داره یه نفرو میبوسه یه حسی بهش دست داد یه حسی که بهش میگفت کوک فقط برای هوس باهاش اوکی شده بود پس سریع رفت بیرون و سوار موتور شد تا جایی که میتونست رفت سمت عمارت تا وسایلشو جمع کنه تو راه هیچ اشکی نریخت ولی مثل همیشه سر درد و اون حس کوفتی بهش دست داد که دلش میخواست خودشو بکشه.رسید به عمارت و رفت وسایلشو جمع کرد و با همون موتور و به سرعت به خونه خودش رفت .رسید خونش رفت داخل و سریع به حموم رفت و بله دوباره تیغ های همیشگی یه تیغ از جاش درآورد سمت دستش گرفت و جوری فشار داد که تا حالا به اینقدر محکمی نکشیده بود و باعث شد با همون دفعه اول بیهوش بشه.
کوک که زودتر از جیهوپ به خونه اومد رفت داخل تصمیم گرفت بره بخوابه ولی وقتی رفت تو اتاق آت نبود کل خونرو گشت ولی نبود حتی لباساشم نبود.به گوشیش چندبار زنگ زد ولی جواب نداد پس سریع رفت پایین سوار ماشینش شد و رفت سمت خونه ی ات.وقتی رسید زنگ خونه ی آت رو زد ولی جواب نداد پس با اسلحش به در شلیک کرد که باعث شد در باز بشه و رفت تمام خونرو گشت . وقتی آت رو توی حموم با اون حال پیدا کرد سریع رفت سمتش دستشو تو صورت آت کشید موهاشو داد عقب بدنش یخ کرده بود .سریع بردش تو ماشین و رفتن به بیمارستان آت رو بردن تو اتاق عمل چون تیغ توی دستش شکسته بود.
یه ساعتی بود تو اتاق عمل بود که دکتر اومد بیرون
/همراه مین آت کیه
-منم
/خب مین آت حالش زیاد خوب نیست و باید چند روز اینجا بمونن
-میدونم ببینمش
/وقتی اومد بیرون میتونید
وقتی رسید نگهبان های اونجا خوشآمدی به آت گفتن چون میشناختنش رفت داخل و سر جای همیشگیش نشست یه نوشیدنی سفارش داد امشب خیلی شلوغ بود نگاهی به پشتش آنداخت که یه شخص آشنایی رو دید وقتی فهمید اون جونکوک که داره یه دختر رو میبوسه حس خیلی بدی بهش دست داد به کسی که اولین بار بود بهش اعتماد کرده بود داشت نگاه میکرد که داره یه نفرو میبوسه یه حسی بهش دست داد یه حسی که بهش میگفت کوک فقط برای هوس باهاش اوکی شده بود پس سریع رفت بیرون و سوار موتور شد تا جایی که میتونست رفت سمت عمارت تا وسایلشو جمع کنه تو راه هیچ اشکی نریخت ولی مثل همیشه سر درد و اون حس کوفتی بهش دست داد که دلش میخواست خودشو بکشه.رسید به عمارت و رفت وسایلشو جمع کرد و با همون موتور و به سرعت به خونه خودش رفت .رسید خونش رفت داخل و سریع به حموم رفت و بله دوباره تیغ های همیشگی یه تیغ از جاش درآورد سمت دستش گرفت و جوری فشار داد که تا حالا به اینقدر محکمی نکشیده بود و باعث شد با همون دفعه اول بیهوش بشه.
کوک که زودتر از جیهوپ به خونه اومد رفت داخل تصمیم گرفت بره بخوابه ولی وقتی رفت تو اتاق آت نبود کل خونرو گشت ولی نبود حتی لباساشم نبود.به گوشیش چندبار زنگ زد ولی جواب نداد پس سریع رفت پایین سوار ماشینش شد و رفت سمت خونه ی ات.وقتی رسید زنگ خونه ی آت رو زد ولی جواب نداد پس با اسلحش به در شلیک کرد که باعث شد در باز بشه و رفت تمام خونرو گشت . وقتی آت رو توی حموم با اون حال پیدا کرد سریع رفت سمتش دستشو تو صورت آت کشید موهاشو داد عقب بدنش یخ کرده بود .سریع بردش تو ماشین و رفتن به بیمارستان آت رو بردن تو اتاق عمل چون تیغ توی دستش شکسته بود.
یه ساعتی بود تو اتاق عمل بود که دکتر اومد بیرون
/همراه مین آت کیه
-منم
/خب مین آت حالش زیاد خوب نیست و باید چند روز اینجا بمونن
-میدونم ببینمش
/وقتی اومد بیرون میتونید
۸.۲k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.