سیاه و سفید pt۱۷
سیاه و سفید pt۱۷
بچه ها رفتن آت هم از اتاقش درنیومده بود که بلاخره ساعت 8شد ،جیهوپ همیشه میگفت فلان ساعت میام ولی دیر تر میومد پس کوک وقت داشت آماده بشه .بلاخره جیهوپ زنگ زد و کوک رفت یه لباس مشکی با یه شلوار مشکی پوشید(عکسشو میزارم) بعدشم رفت پیش ات،رفت داخل آت داشت کتاب میخوند
-ات من با یکی از دوستام میرم بیرون
+اوهوم
و بعدش هم بدون هیچ حرفی رفت بیرون جیهوپ جلو در بود سوار ماشین شد و رفتن سمت باری که آت همیشه میرفت. وقتی رسیدن بودی الکل و سیگار به مشام میرسید کوک و جیهوپ رفتن داخل تمام نگاها روی اونا بود رفتن روی یه مبل نشستند و دوتا نوشیدنی سفارش دادن،بعد از چند مین جیهوپ خیلی مست شده بود و داشت با دخترا لاس میزد(استغفرالله) چندتا دختر هم سمت کوک بودن و سعی داشتن خودشونو به کوک بندازن ولی کوک پسشون میزد تا اینکه یه دختر اومد روی پاش نشست دستشو انداخت دور گردن کوک و لباشو بوسید. کوک هم بعد از تلاش کردن اون دختر هم راهیش کرد که یهو آت اومد تو ذهنش و سریع اون دخترو از خودش جدا کرد اما دختره خواست دوباره ببوستش ولی با دادی که کوک زد سریع از اونجا رفت .
آت بعد از اینکه کوک رفت تصمیم گرفت بره فیلم ببینه وقتی شروع به نگاه کردن کرد حوصلش سر رفت پس تصمیم گرفت بره بیرون رفت لباس پوشید (عکسشو میزارم) خواست یه سویچ از روی میز برداره ولی انقدر زیاد بود که نمیدونست کدوم مال خودشه همینطوری داشت نگاه میکرد یه نگاهش خورد به سویچ یه موتور پس تصمیم گرفت همونو برداره و رفت پایین قسمت موتورا دوکمه سویچ رو زد تا بفهمه کدوم موتوره بعدشم سوار موتور شد و با سرعت زیادی از عمارت خارج شد.انقدر سرعتش زیاد بود که توی اتوبان صداش میپیچید.بعد از کلی لایی کشیدن یادش افتاد خیلی وقته بار همیشگیش نرفته پس تصمیم گرفت یه سر اونجا هم بره.
بچه ها رفتن آت هم از اتاقش درنیومده بود که بلاخره ساعت 8شد ،جیهوپ همیشه میگفت فلان ساعت میام ولی دیر تر میومد پس کوک وقت داشت آماده بشه .بلاخره جیهوپ زنگ زد و کوک رفت یه لباس مشکی با یه شلوار مشکی پوشید(عکسشو میزارم) بعدشم رفت پیش ات،رفت داخل آت داشت کتاب میخوند
-ات من با یکی از دوستام میرم بیرون
+اوهوم
و بعدش هم بدون هیچ حرفی رفت بیرون جیهوپ جلو در بود سوار ماشین شد و رفتن سمت باری که آت همیشه میرفت. وقتی رسیدن بودی الکل و سیگار به مشام میرسید کوک و جیهوپ رفتن داخل تمام نگاها روی اونا بود رفتن روی یه مبل نشستند و دوتا نوشیدنی سفارش دادن،بعد از چند مین جیهوپ خیلی مست شده بود و داشت با دخترا لاس میزد(استغفرالله) چندتا دختر هم سمت کوک بودن و سعی داشتن خودشونو به کوک بندازن ولی کوک پسشون میزد تا اینکه یه دختر اومد روی پاش نشست دستشو انداخت دور گردن کوک و لباشو بوسید. کوک هم بعد از تلاش کردن اون دختر هم راهیش کرد که یهو آت اومد تو ذهنش و سریع اون دخترو از خودش جدا کرد اما دختره خواست دوباره ببوستش ولی با دادی که کوک زد سریع از اونجا رفت .
آت بعد از اینکه کوک رفت تصمیم گرفت بره فیلم ببینه وقتی شروع به نگاه کردن کرد حوصلش سر رفت پس تصمیم گرفت بره بیرون رفت لباس پوشید (عکسشو میزارم) خواست یه سویچ از روی میز برداره ولی انقدر زیاد بود که نمیدونست کدوم مال خودشه همینطوری داشت نگاه میکرد یه نگاهش خورد به سویچ یه موتور پس تصمیم گرفت همونو برداره و رفت پایین قسمت موتورا دوکمه سویچ رو زد تا بفهمه کدوم موتوره بعدشم سوار موتور شد و با سرعت زیادی از عمارت خارج شد.انقدر سرعتش زیاد بود که توی اتوبان صداش میپیچید.بعد از کلی لایی کشیدن یادش افتاد خیلی وقته بار همیشگیش نرفته پس تصمیم گرفت یه سر اونجا هم بره.
۱۱.۶k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.