سیاه و سفید pt

سیاه و سفید pt۱۹
بعد از اینکه آت اومد بیرون کوک رفت تو اتاقش تا آت رو ببینه دستشو گرفت که آت کم کم بهشون اون اما با فهم اینکه کوک دستشو گرفته بغض کرد و چشمش اشکی شد
-ات نمی‌خوای بیدار شی؟(ناراحت)
همینطوری داشت به آت نگاه میکرد بدون اینکه بدونه آت چی دیده که پرستار. اومد تو اتاق و گفت که کوک بره بیرون تا آت رو معاینه کنه،کوک رفت بیرون پرستار اومد نزدیک ، آت چشماشو باز کرد و یه تیغ مخصوص جراحی از روی میز برداشت گرفت سمت پرستار
هی دختر خانوم بدون اینکه بری پیش کس دیگه ای برو به دکتر بگو بیاد اینجا اگه به کسی بگی گور خودتو کندی
؛باشه(ترسیده)
پرستار رفت بیرون و دکترو فرستاد پیش آت
/خانم مین چیزی شده
ببخشید دستم درد می‌کنه
دکتر اومد نزدیک آت که یهو تیغ رو گرفت سمت گردن دکتر
دکی جون یه کمکی بهم میکنی
/چ...چی میخوای
تو الان میری به اون کسی که منتظر من وایساده میگی که آت مرد همین
/ولی چرا
نه دیگه سوالی نپرس برو کارتو انجام بدی دکی جون
/ب...باشه
آفرین برو بدو
و دکتر از اتاق خارج شد و رفت پیش کوک
دیدگاه ها (۶)

سیاه و سفید pt20دکتر رفت پیش کوک/شما همراه مین آت بودید درست...

سیاه و سفید pt21الان دوسالی شده که آت رفته آمریکا و کوک فکر ...

سیاه و سفید pt۱8وقتی رسید نگهبان های اونجا خوش‌آمدی به آت گف...

سیاه و سفید pt۱۷ بچه ها رفتن آت هم از اتاقش درنیومده بود که...

فیک ازدواج اجباری پارت ۸پرستار :لطفا دکتر رو خبر کنید جین:چش...

عشق مافیایی p3

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط