خودت می دانی

خودت می دانی ...
من اهل پارک و کافه و سینما،
نیستم ..!
قرارمان همان کوچه قدیمی.
تو: نذری بیاور،
من: در را باز می کنم،
تو: لبخند بزن،
من:
م م ن
م م ...
بشقاب شکست ..!



محسن حسینخانی
دیدگاه ها (۳)

می خواهی با انگشتانم،روی تنت نقاشی کنم!؟بعد توی آینه نشانت د...

رسول یونان

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد، گ...

بودنت حس عجیبی است که دیدن داردناز چشمان قشنگ تو ... کشیدن د...

میان دو نگاه

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط