سایه
#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part31
ا.ت:بعد از اینکه دوش گرفتم
موهامو خشک کردم
موهای خودم حالت دار بود پس لَخت نکردم
یه نیم تنه قرمز همراه با شلوار چرم مشکی پوشیدم..
کفشای پاشنه بلند قرمزمو پام کردم
کیفمم همراه گوشی برداشتم و رفتم پایین
جیمین:واو...
یونگی:خب ببرمت...اوه ا.ت
ا.ت:هی سعی کردم پوشیده ترین لباسمو بپوشم انقد سرم قر زدین
جیمین:تو دلم گفتم..
تو گونی هم بپوشی بهت میاد چرا انقد جذاب شدی؟
یونگی:‹سکسی گرل›
بریم
_
تهیونگ:بعد از گرفتن آدرس از فیلیکس
لباسامو پوشیدم
ادکلن تلخی به خودم زدم
کفشامو پوشیدم و ساعتمو بستم
دستی به موهام کشیدم و سوار ماشین شدم
و رفتم سمت بار
ا.ت:بعد از اینکه ماشین نگه داشت
برگشتم سمت یونگی
مرسی که گذاشتین بیام یونگیا
جبران میکنم((:
یونگی:برو خوش بگذرون کوچولو
یادت نره چی گفتم؟
ا.ت:نه اصلا
با پسری حرف نمیزنم..
شراب نمیخورم..
کوکتل ممنوع..
فقط اجازه دارم دوشات ویسکی بخورم
بخدا دوست پسراهم اینطور گیر نمیدن که تو همه چیو ممنوع کردی یونگی
یونگی:خندیدم و دست تکون دادم
ا.ت:دوییدم سمت بار و وارد شدم..
چشم گردوندم تا وویونگ و ببینم
وویونگ:نشسته بودم روی صندلی و خیلی حالم خوب نبود..
کای:ببینم دختر چرا انقد پکری
تولدته ها
وویونگ:چیزی نیست کای خوبم
فقط دلم برای ا.ت تنگ شده
کای:خیلی وقته نیست
کجاست اون لجباز؟
وویونگ:خواستم چیزی بگم که چشمم افتاد به ا.ت
ا..ت..ا.ت
دوییدم سمتش و داد زدم ا.تتتت
ا.ت:با گریه محکم خودمو انداختم تو بغلش..
وویونگ:هققق دختره عوضییی سکیااا
نمیگی وویونگ دلش برام تنگ میشه
هققق نمیگی من بدون تو میمیرم هااا؟
ا.ت:وویونگ بهم حق بده چاگیا
وویونگ:ازش جدا شدم و خندیدم
دلم برات تنگ شده بود فندق کوچولو
ا.ت:اشک زیر چشماش و پاک کردم
اونی عاشقتمم
وویونگ:حالا چطور اومدی؟
استاد مین اجازه داد پاشی بیای آره؟
ا.ت:وادف تو از کجا میدونی
وویونگ:خودش بهم گفت
ا.ت:لازم نیست که بگم ساکت باشی؟
وویونگ:نه حواسم هست..
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part31
ا.ت:بعد از اینکه دوش گرفتم
موهامو خشک کردم
موهای خودم حالت دار بود پس لَخت نکردم
یه نیم تنه قرمز همراه با شلوار چرم مشکی پوشیدم..
کفشای پاشنه بلند قرمزمو پام کردم
کیفمم همراه گوشی برداشتم و رفتم پایین
جیمین:واو...
یونگی:خب ببرمت...اوه ا.ت
ا.ت:هی سعی کردم پوشیده ترین لباسمو بپوشم انقد سرم قر زدین
جیمین:تو دلم گفتم..
تو گونی هم بپوشی بهت میاد چرا انقد جذاب شدی؟
یونگی:‹سکسی گرل›
بریم
_
تهیونگ:بعد از گرفتن آدرس از فیلیکس
لباسامو پوشیدم
ادکلن تلخی به خودم زدم
کفشامو پوشیدم و ساعتمو بستم
دستی به موهام کشیدم و سوار ماشین شدم
و رفتم سمت بار
ا.ت:بعد از اینکه ماشین نگه داشت
برگشتم سمت یونگی
مرسی که گذاشتین بیام یونگیا
جبران میکنم((:
یونگی:برو خوش بگذرون کوچولو
یادت نره چی گفتم؟
ا.ت:نه اصلا
با پسری حرف نمیزنم..
شراب نمیخورم..
کوکتل ممنوع..
فقط اجازه دارم دوشات ویسکی بخورم
بخدا دوست پسراهم اینطور گیر نمیدن که تو همه چیو ممنوع کردی یونگی
یونگی:خندیدم و دست تکون دادم
ا.ت:دوییدم سمت بار و وارد شدم..
چشم گردوندم تا وویونگ و ببینم
وویونگ:نشسته بودم روی صندلی و خیلی حالم خوب نبود..
کای:ببینم دختر چرا انقد پکری
تولدته ها
وویونگ:چیزی نیست کای خوبم
فقط دلم برای ا.ت تنگ شده
کای:خیلی وقته نیست
کجاست اون لجباز؟
وویونگ:خواستم چیزی بگم که چشمم افتاد به ا.ت
ا..ت..ا.ت
دوییدم سمتش و داد زدم ا.تتتت
ا.ت:با گریه محکم خودمو انداختم تو بغلش..
وویونگ:هققق دختره عوضییی سکیااا
نمیگی وویونگ دلش برام تنگ میشه
هققق نمیگی من بدون تو میمیرم هااا؟
ا.ت:وویونگ بهم حق بده چاگیا
وویونگ:ازش جدا شدم و خندیدم
دلم برات تنگ شده بود فندق کوچولو
ا.ت:اشک زیر چشماش و پاک کردم
اونی عاشقتمم
وویونگ:حالا چطور اومدی؟
استاد مین اجازه داد پاشی بیای آره؟
ا.ت:وادف تو از کجا میدونی
وویونگ:خودش بهم گفت
ا.ت:لازم نیست که بگم ساکت باشی؟
وویونگ:نه حواسم هست..
۶.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.