پارت(2)🥺📺📽
پارت(2)🥺📺📽
چانیول از خونه زد بیرون
...
میسو هم دیگه حوصلشو نداشت و تلویزیون و خاموش کرد(چه عجب) و خیلی دیگه خسته بود چشاش دیگه تار میدید و همون روی مبل خوابش برد ..
...چانیول...
میسو خیلی بد باهام حرف زد واقعا از دستش ناراحت شدم
من بخاطر اون از کارم گذشتم ولی اون نمیتونه بخاطر من از سریالش بگزره .
مگه سریالا چی دارن که من ندارم؟تازه بازیگراشم خیلی زشت و بیریخت بودن
اه اه اه صورت خوشگل منو با اون بازیگرای بی ریخت مقایسه میکنه
وقتی دیگه منم بهش محل ندادم اونوقت میفهمه بی توجهی چه حسی داره
تو خیابونا داشتم میگشتم ، اولش میخواستم برم خونه یکی از پسرا ولی نمیخواستم اونا بفهمن پس نرفتم پیششون
تصمیم گرفتم برم کمپانی تا لاقل به کارای عقب موندم برسم
صبح:/
...میسو...
از خواب پاشدم خیلی سردم بود گلوم گرفته بود و خس خس میکرد چون روی مبل بد جور خوابیده بودم کمرم و گردنم خیلی درد میکرد ، از سرما داشتم یخ میکردم ؛ حتی ی پتو هم روی خودم ننداختم چون خیلی خسته بودم زود خوابم برد
به زور بلند شدم رفتم اتاق گفتم شاید چانی اومده ولی وقتی در و باز کردم کسی نبود
خیلی ناراحتش کردم ، حال زنگ زدن بهشم نداشتم پس رفتم روی تخت و لحاف و کشیدم رو خودمکه خوابم برد ..
...چانیول...
دیگه صب شده بود و منم خسته شده بودم کارامو انجام دادم و خواستم بیام که دیدم پسرا اومدن
کای:بهههههه از این طرفا؟
سهون:اینجا چیکار میکنی مگه مرخصی نبودی؟
بکهیون:راس میگه ، تازه چرا ایقدر زود اومدی؟
سوهو:بابا بزارین بچه حرف بزنه خوب
بکهیون:باشه بابا بگو
چانیول:چیزی نیست یکم حوصلم سر رفته بود گفتم بیام به کارای عقب مونده برسم
مینسوک:زنداداش خوبه؟
چانیول:عاره اونم خوبه... خوب من دیگه برم خسته شدم
سوهو:برو به سلامت ..*چانیول رفت*
کیونگسو:این چش بود؟
جونگده:واقعاناااا چرا تو حال خودش نبود؟
سوهو:ولش کنین بعدا باهاش حرف میزنم بیاین بریم که خیلی کار داریم
...چانیول...
میخواستم برم خونه اولش ی شک داشتم برم یا نرم ولی گفتم تا کی این موضوع باید ادامه پیدا کنه؟
..خونه...
چانیول از خونه زد بیرون
...
میسو هم دیگه حوصلشو نداشت و تلویزیون و خاموش کرد(چه عجب) و خیلی دیگه خسته بود چشاش دیگه تار میدید و همون روی مبل خوابش برد ..
...چانیول...
میسو خیلی بد باهام حرف زد واقعا از دستش ناراحت شدم
من بخاطر اون از کارم گذشتم ولی اون نمیتونه بخاطر من از سریالش بگزره .
مگه سریالا چی دارن که من ندارم؟تازه بازیگراشم خیلی زشت و بیریخت بودن
اه اه اه صورت خوشگل منو با اون بازیگرای بی ریخت مقایسه میکنه
وقتی دیگه منم بهش محل ندادم اونوقت میفهمه بی توجهی چه حسی داره
تو خیابونا داشتم میگشتم ، اولش میخواستم برم خونه یکی از پسرا ولی نمیخواستم اونا بفهمن پس نرفتم پیششون
تصمیم گرفتم برم کمپانی تا لاقل به کارای عقب موندم برسم
صبح:/
...میسو...
از خواب پاشدم خیلی سردم بود گلوم گرفته بود و خس خس میکرد چون روی مبل بد جور خوابیده بودم کمرم و گردنم خیلی درد میکرد ، از سرما داشتم یخ میکردم ؛ حتی ی پتو هم روی خودم ننداختم چون خیلی خسته بودم زود خوابم برد
به زور بلند شدم رفتم اتاق گفتم شاید چانی اومده ولی وقتی در و باز کردم کسی نبود
خیلی ناراحتش کردم ، حال زنگ زدن بهشم نداشتم پس رفتم روی تخت و لحاف و کشیدم رو خودمکه خوابم برد ..
...چانیول...
دیگه صب شده بود و منم خسته شده بودم کارامو انجام دادم و خواستم بیام که دیدم پسرا اومدن
کای:بهههههه از این طرفا؟
سهون:اینجا چیکار میکنی مگه مرخصی نبودی؟
بکهیون:راس میگه ، تازه چرا ایقدر زود اومدی؟
سوهو:بابا بزارین بچه حرف بزنه خوب
بکهیون:باشه بابا بگو
چانیول:چیزی نیست یکم حوصلم سر رفته بود گفتم بیام به کارای عقب مونده برسم
مینسوک:زنداداش خوبه؟
چانیول:عاره اونم خوبه... خوب من دیگه برم خسته شدم
سوهو:برو به سلامت ..*چانیول رفت*
کیونگسو:این چش بود؟
جونگده:واقعاناااا چرا تو حال خودش نبود؟
سوهو:ولش کنین بعدا باهاش حرف میزنم بیاین بریم که خیلی کار داریم
...چانیول...
میخواستم برم خونه اولش ی شک داشتم برم یا نرم ولی گفتم تا کی این موضوع باید ادامه پیدا کنه؟
..خونه...
۷۳.۰k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.