خلاصه عشق🤎✨
خلاصه عشق🤎✨
پارت ۲🤎✨
لارا بعد از اینکه فیلم رو دیدیم رفت
ولی مامانم دوست داداشم رو با اصرار برای شام نگه داشت
نشستیم سر میز شام که جونگکوک شروع کرد حرف زدن
&مامان فردا چند تا از دوستام میان اینجا
مامان:ما هم یه چند روزی داریم با مادربزرگ مسافرت و ا/ت میمونه خونه مراقبش باش
&مامان نمیشه اینم با خودتون ببرید؟
+نه نمیشه امتحانام داره شروع میشه به نقعه تونه فردا زیاد سرصدا نکنید
& ببین تو الان ۱۴ سالته زشته با داداشت اینجوری حرف میزنی
+تو ام الان ۲۱ سالته پیرمرد دلت هوای جوونی نکنه بعدشم تو دانشگاه میری پی رفیق بازی یا درس خوندن
&تو کارای من دخالت نکن
-خانم جئون دستتون درد نکنه
مامان:راحت باش خاله صدام کن و نوش جونت
من جونگکوک همینجوری بحث میکردیم
بابا: دو دقیقه ساکت شین مثلا مهمون تو خونه هست
+بابا نقصیر اونه
بابا: ا/ت ساکت باش
عصابم خورد شد و غذام نصفه ول کردم و رفتم بالا تو اتاقم
هه که مهمون تو خونه هست به من چههههههه اه
ویو منننن
مامان:جونگکوک بیا این میوه رو ببر برای خواهرت
&به من ربطی نداره من نمیبرم دختره یییه
بابا:شما چرا امروز انقدر بی ادب شدید؟
-بدین من میبرم خاله
مامان:زحمت نکش جونگکوک میبره
-زحمتی نیست کدوم اتاقه؟
مامان:طبقه دوم
میوه ها رو از دست مامان گرفت آورد طبقه ۲ در زد
ویو ا/ت
+جونگکوک الان تصلا حال حوصله بحث کردن با تو رو ندارم پس برو
-میتونم بیام تو ؟
+جونگکوک فقط بگو چی میخوای؟
-بیام تو؟
+اه بیااااااا تووووو
+چی میخوای؟
-مامانت این میوه ها رو داده بهت
وای این که جونگکوک نیست نکنه این تهیونگه ای وای یه حرکتی کن ا/تتتتت اه
سرم رو از روی میز بلند کردم چطری هامو ساف کردم و صندلی چرخ دارم رو برگردوندم طرف اون و وایسادم ظرف میوه رو طرفم گرفت منم ظرف رو ازش گرفتم
+اه چیز ممنونم
-اتاق قشنگی داری
+اوه اره
(استایل ا/ت:۲
استایل تهیونگ:۳)
پارت ۲🤎✨
لارا بعد از اینکه فیلم رو دیدیم رفت
ولی مامانم دوست داداشم رو با اصرار برای شام نگه داشت
نشستیم سر میز شام که جونگکوک شروع کرد حرف زدن
&مامان فردا چند تا از دوستام میان اینجا
مامان:ما هم یه چند روزی داریم با مادربزرگ مسافرت و ا/ت میمونه خونه مراقبش باش
&مامان نمیشه اینم با خودتون ببرید؟
+نه نمیشه امتحانام داره شروع میشه به نقعه تونه فردا زیاد سرصدا نکنید
& ببین تو الان ۱۴ سالته زشته با داداشت اینجوری حرف میزنی
+تو ام الان ۲۱ سالته پیرمرد دلت هوای جوونی نکنه بعدشم تو دانشگاه میری پی رفیق بازی یا درس خوندن
&تو کارای من دخالت نکن
-خانم جئون دستتون درد نکنه
مامان:راحت باش خاله صدام کن و نوش جونت
من جونگکوک همینجوری بحث میکردیم
بابا: دو دقیقه ساکت شین مثلا مهمون تو خونه هست
+بابا نقصیر اونه
بابا: ا/ت ساکت باش
عصابم خورد شد و غذام نصفه ول کردم و رفتم بالا تو اتاقم
هه که مهمون تو خونه هست به من چههههههه اه
ویو منننن
مامان:جونگکوک بیا این میوه رو ببر برای خواهرت
&به من ربطی نداره من نمیبرم دختره یییه
بابا:شما چرا امروز انقدر بی ادب شدید؟
-بدین من میبرم خاله
مامان:زحمت نکش جونگکوک میبره
-زحمتی نیست کدوم اتاقه؟
مامان:طبقه دوم
میوه ها رو از دست مامان گرفت آورد طبقه ۲ در زد
ویو ا/ت
+جونگکوک الان تصلا حال حوصله بحث کردن با تو رو ندارم پس برو
-میتونم بیام تو ؟
+جونگکوک فقط بگو چی میخوای؟
-بیام تو؟
+اه بیااااااا تووووو
+چی میخوای؟
-مامانت این میوه ها رو داده بهت
وای این که جونگکوک نیست نکنه این تهیونگه ای وای یه حرکتی کن ا/تتتتت اه
سرم رو از روی میز بلند کردم چطری هامو ساف کردم و صندلی چرخ دارم رو برگردوندم طرف اون و وایسادم ظرف میوه رو طرفم گرفت منم ظرف رو ازش گرفتم
+اه چیز ممنونم
-اتاق قشنگی داری
+اوه اره
(استایل ا/ت:۲
استایل تهیونگ:۳)
۵.۵k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.