رمان یک عاشقانه بی صدا پارت

رمان یک عاشقانه بی صدا :)!پارت ۳
.
.
ععی خدایا ، این چه وضعیه هوهههههه
+چه خبرته آقا ها
=من باید شاکی باشم ماشینم خورد شده شما چرا شاکی ای
+برو بابا حوصله ندارم میزنم شَِتَکِت میکنم ها
=چه وحشی
+چیییی
=باشه باشه آروم باش
خدایا من چمه ماشین این داغون شده هیچی نمیگه بعد من خدایا
+من الان چجوری خسارت این ماشین به این گرونی رو بدم آخه ماشینمم بفروشم پول این جور نمیشه
=من الان چیزی گفتم ؟
+نگفتید ولی خب من الان چه کنم
=هیچ کار سوار ماشینت شو و برو خونت
+بعد ماشین شما چی میشه ..
=میبرمش صافکاری
+من چیکار کنم
=خونه میری
+من این کارو کردم بعد برم خونه
=ای بابا من مشکلی ندارم برو خونه معلومه حالت خوب نیست
کاش همه مثل این ادمو درک کنن وای چقدر حرفاش خوبه
دین دینگ
#پریا میای خونه یا زنگ بزنم به بابات
+میشه دو دقیقه صبر کنی من تصادف کردم
#میخواست حواست جمع باشه
+خدافظ
=چی بی اعصاب
+عذر میخوام
=چه با ادب
+😂
=😂
=خب میشه حداقل زنک بزنید جرثقیل بیاد اینو ببره من گوشیم شارژ ندارع
+باشه باشه حتما
زنگ زدم ، اومدن ماشینو بردن
=مرسی از همکاریت
+کاش کاری کرده باشم
پوزخندی زد و رفت. چه آدم خوبی بود
رسیدم خونه.سریع رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم
+اوه شت باید برم سر کار
-مامان من رفتم سر کار
خیلی هم جواب داد ، به هیچ جاش نگرفتم
نشستم تو ماشین مثل این خل و چلا اهنگو زیاد کردم
رسیدم سرکار
تو یه مغازه لباس فروشی کار میکردم
حداقل خرج خودمو در میاوردم
یه جورایی تو این مغازه همه چی داشت ، لباس اقایون ، خانمها ، کفش و کیف
یه بوتیک کامل بود
اونروز گذشت
یه یه هفته ای همینجوری گذشت تا امروز.
دیدگاه ها (۰)

رمان یک عاشقانه بی صدا :)!پارت۴..تو راه سرکار بودم که پرگل ز...

رمان یک عاشقانه بی صدا :)!پارت ۵..از ماشین اومدم بیرون ، نش...

رمان یک عاشقانه بی صدا :)!پارت ۲..+اصلا ریدن تو حالم-خب تو ک...

رمان یک عاشقانه بی صدا :)! پارت 1..امشب شب خوبی نیست برام اح...

پلیس. ابلیس. part¹⁴_ خیلی خب بیا این کارت رو بگیر بر...

رمان بغلی من پارت ۵۰دیانا :خوشگله ارسلان: آره بریم تو ماشین ...

پارت سیو سوممماری**جک منو رسوند و رفتا رسیدم شروع کردم به ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط