part 85
#part_85
#آســــیه
بچها جمع شده بودن خونهی ما...
عمر نامه رو باز کرد و بلند شروع به خوندنش کرد
دوروک:میدونی عمر...
من هرچی فکر کردم یک آدم عاقل پیدا نکردم
تا این نامرو براش بنویسم ناچار شدم که برای تو بنویسم
خب الان که این نامرو دارید میخونین سگ در صد من نیستم...
امشب تکلیف همه روشن میشه...یا شما میرید یا من میرم...
یک کاغذ و خودکار برای همچین روزی تو این اتاق داشتم...
عمر؛خونِ زیادی از پیشونیم داره میاد
معلوم نیست چقدر میتونم دَووم بیارم اما اگر نبودم
میخام بعضی از کار هارو انجام بدی
مثلا میتو؛بعداز من پیش خودتون نگهش دارید
نزارید توی خونه بابام بمونه...
در روز غذا کم میخوره اما آخرشبا گشنش میشه...
بیرون زیاد دوست داره اما نزار تنهایی بره بیرون
بلخره دختره...شهرم که پراز گرگ
هاتو رو دستت نمیسپرم چون یک مادری داره
که مثل چشماش ازش مراقبت میکنه
حالا میریم سراغ سوسن و برک...
همینطور که خودت میدونی سوسن دختر خوش قلبیه...
اگر تورو به عنوان دوستش بدونه هرکاری واست میکنه...
ازت خاهش میکنم هیچوقت ناراحتش نکنی
سوسن چشمای قشنگی داره؛حقشون گریه نیست
اما متعسفانه زندگی جوری براش رقم میزنه
که هرروز چشماش اشکی میشه:)..میریم سراغ برک
اون هیچوقت به هیچکس آسیبی نرسونده...
نه میخاد نه میتونه...اگر روزی قلبش شکست و ناراحت بود
منکه نیستم اما از تو میخام کنارش باشی و جمع جورش کنی
این خواهر و برادر بیگناه ترین موجودات روی زمینن
و تنها گناهشون داشتن دوستی مثل من بود:)
#آســــیه
بچها جمع شده بودن خونهی ما...
عمر نامه رو باز کرد و بلند شروع به خوندنش کرد
دوروک:میدونی عمر...
من هرچی فکر کردم یک آدم عاقل پیدا نکردم
تا این نامرو براش بنویسم ناچار شدم که برای تو بنویسم
خب الان که این نامرو دارید میخونین سگ در صد من نیستم...
امشب تکلیف همه روشن میشه...یا شما میرید یا من میرم...
یک کاغذ و خودکار برای همچین روزی تو این اتاق داشتم...
عمر؛خونِ زیادی از پیشونیم داره میاد
معلوم نیست چقدر میتونم دَووم بیارم اما اگر نبودم
میخام بعضی از کار هارو انجام بدی
مثلا میتو؛بعداز من پیش خودتون نگهش دارید
نزارید توی خونه بابام بمونه...
در روز غذا کم میخوره اما آخرشبا گشنش میشه...
بیرون زیاد دوست داره اما نزار تنهایی بره بیرون
بلخره دختره...شهرم که پراز گرگ
هاتو رو دستت نمیسپرم چون یک مادری داره
که مثل چشماش ازش مراقبت میکنه
حالا میریم سراغ سوسن و برک...
همینطور که خودت میدونی سوسن دختر خوش قلبیه...
اگر تورو به عنوان دوستش بدونه هرکاری واست میکنه...
ازت خاهش میکنم هیچوقت ناراحتش نکنی
سوسن چشمای قشنگی داره؛حقشون گریه نیست
اما متعسفانه زندگی جوری براش رقم میزنه
که هرروز چشماش اشکی میشه:)..میریم سراغ برک
اون هیچوقت به هیچکس آسیبی نرسونده...
نه میخاد نه میتونه...اگر روزی قلبش شکست و ناراحت بود
منکه نیستم اما از تو میخام کنارش باشی و جمع جورش کنی
این خواهر و برادر بیگناه ترین موجودات روی زمینن
و تنها گناهشون داشتن دوستی مثل من بود:)
۲.۱k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.