...
شب نزدیک شده بود و ات به اتاق کوچکی که جیمین برایش آماده کرده بود رفت. اتاق ساده اما مرتب بود در گوشه ای یک تخت کوچک قرار داشت و پنجره ای که به حیاط خلوت باز میشد ات خسته روی تخت نشست و به وقایع روز فکر کرد. او مطمئن نبود که آیا تا پایان این ۲۴ ساعت میتواند از پس این شرایط بربیاید یا نه.
(فردا)
ناگهان در اتاق با صدای محکمی باز شد جیمین با چهره ای بی حوصله ایستاده بود. "وقتشه" که کمی کار کنیم نمیتونم بذارم وقتت اینجا هدر بره."
ات با تعجب پرسید: "کار؟ الان؟"
جيمين بدون توجه به تعجب ات گفت آره بیا میخوام ببینم چی بلدی."
ات ناچار بلند شد و به دنبالش راه افتاد (از این به بعد بعد از صبحونه هس)
جیمین ات رو به اتاقی برد که در آن یک میکروفون لپتاپ و تجهیزات ضبط وجود داشت. جیمین به میکروفون اشاره کرد و گفت این آخرین فرصته که منو تحت تأثیر قرار بدی شروع کن!
ات نفس عمیقی کشید و با خودش فکر کرد حالا یا هیچ وقت." او شروع به خواندن کرد؛ یک ترانه ساده ولی پر از احساس صدایش لرزان بود اما به تدریج قوی تر شد.
..
ات بعد از تمام شدن اجرای آهنگش با امید به چهره جیمین نگاه کرد. اما جیمین فقط با اخمی عمیق بی صدا دستش را دراز کرد تا لپتاپ را خاموش کند.
"فکر کردی با این صدای آماتور میتونی کسی رو تحت تأثیر بذاری؟ جیمین با لحن تند گفت تو حتی لیاقت اینو نداری که جلوی من بخونی."
ات یک لحظه سکوت کرد قلبش فشرده شد اما نمیخواست خودش را ضعیف نشان دهد. من اینجا نیستم تا تایید تو رو بگیرم. من فقط میخوام یاد بگیرم
جیمین خندید اما این خنده از جنس تمسخر بود یاد بگیری؟ از من؟ فکر کردی من وقت دارم بچه بازی تو رو تحمل کنم؟
ات نفس عمیقی کشید او از اول میدانست که این کار ساده نخواهد بود. با این حال جواب داد بله چون حتی اگه تو از من متنفر باشی من تسلیم نمیشم.
جیمین کمی مکث کرد انگار حرفات او را عصبی تر کرده بود. خیلی خب پس ببین این کار چقدر سخت میتونه بشه قانون بعدی وقتی من کاری گفتم انجامش میدی بدون هیچ سوال
ات چانه اش را بالا گرفت و با حالتی جدی گفت باشه هر کاری که لازم باشه."
جیمین با تمسخر در چشمانش جواب داد خوبه اول از همه اینجا رو تمیز کن همه جا از همین الان
ات با حیرت به جیمین نگاه کرد. من اینجا برای یادگیری اومدم نه نظافت."
جیمین شانه ای بالا انداخت من تصمیم میگیرم چه چیزی به تو یاد بدم اگر نمی خوای در رو نشونت بدم
ات: باشه تمیز میکنم😡
ات توی ذهنش: اینجا که خیلی تمیزه ،این پسره فقط میخواد ازم کار بکشه
...
ات در حالی که مشغول تمیز کردن اتاق بود زیر لب غر میزد. این دیگه چه جور یادگیری ایه؟ او سعی میکرد خودش را آرام کند اما رفتار جيمين واقعاً اعصابش را خرد کرده بود.
...
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.