ترس
*ترس 🖤🥀
پارت اخر
فلش به ده سال بعد
ویو لیا
امروز عروسیمه من با یه کارگردان معروف ازدواج کردم و خیلی دوسش دارم داداشامم همشون ازدواج کردن و بچه دار شدن الان من تو ارایشگاه هستم و داداشام و لئو(شوهرش) اومدن که منو ببینن میکاپو و توذ و تاجم و لباس عالیه خیلی هیجان دارم که برم پایین خوب رسیدم از اسانسور پیاده شدم و داداشام و لئو رو دیدم خیلی خوشتیب شده بود واقعا جذاب بود
نامی. ؤوؤوؤوؤ پشمام چه خوشگل شدی
جین. اره
یونگی. با خواهر من چیکار کردی
عه داداش
ته. شوخی میکنه تو همینطوریشم مثل ماهی
جیمین. اره عزیزم
هوپی. خیلی خوشحالم که توی این لباس میبینمت
کوک. واقعا مثل فرشته ها شدی خوشگلم
از همتون ممنونم.. لئو تو نمیخوای چیزی بگی
_من اصلا نمیتونم حرف بزنم واقعا شوکه شدم باورم نمیشه بلاخره بهم رسیدیم(اشک)
بیا بغلم
ادمین=عوق چندشا
_زهرمار تو به ما چیکار داری
ادمین=کاری نکن تو روز عروسیت بکشمت ها
عه بسه وسط صحنه ی عاشقانه
یونگی. بسه بسه حالمون بهم خورد بیا ابجی بیا ببینم اینجا
با کمال میل
(و تک تک اعضا رو بغل میکنه)
خوب بریم دیگه دیر شده
_باشه بریم
(پرش به زمان عقد)
عاقد=سرکار خانم کیم لیا اقای جانگ لئو را به عنوان همسر میپذیرید
با اجازه ی برادرام بله
عاقد =اقای جانگ لئو خانم کیم لیا رو به عنوان همسر میپذیرید
_با اجازه ی پدر و مادرم بله
(همه دست زدن)
عاقد =شاهد ها شما شاهد هستین
٪~بله
عاقد=شاهد هستین
٪~بله
عاقد=شاهد هستین
٪~بله
ادمین=بابا توم سوزنت غیر کرده ها
عاقد =اینجارو امضا کنید
٪~چشم
عاقد=اقای جانگ و خانم جانگ شما هم اینجا رو امضا کنید
حتما
_با کمال میل
عاقد =میتونید همو ببوسید
☆☆☆
کوک. هی سینگلی(بچه ها همه ازدواج کردم بجوز کوک)
نامی. غصه نخور
کوک. بابا اون از من اینهمه کوچیک تره اما نگاه کن بعد من هعی
پرش به شب
ویولیا
بعد از شام و جشن و خداحافظی با مهمونا همشون رفتن و ما و اعضا موندیم اعضا مارو تا دم خونه بدرقه کردن و ما رفتیم تو خونمون و خوابیدیم و ققه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید
❤️پایان❤️
مرسی که حمایتم کردین🤍
پارت اخر
فلش به ده سال بعد
ویو لیا
امروز عروسیمه من با یه کارگردان معروف ازدواج کردم و خیلی دوسش دارم داداشامم همشون ازدواج کردن و بچه دار شدن الان من تو ارایشگاه هستم و داداشام و لئو(شوهرش) اومدن که منو ببینن میکاپو و توذ و تاجم و لباس عالیه خیلی هیجان دارم که برم پایین خوب رسیدم از اسانسور پیاده شدم و داداشام و لئو رو دیدم خیلی خوشتیب شده بود واقعا جذاب بود
نامی. ؤوؤوؤوؤ پشمام چه خوشگل شدی
جین. اره
یونگی. با خواهر من چیکار کردی
عه داداش
ته. شوخی میکنه تو همینطوریشم مثل ماهی
جیمین. اره عزیزم
هوپی. خیلی خوشحالم که توی این لباس میبینمت
کوک. واقعا مثل فرشته ها شدی خوشگلم
از همتون ممنونم.. لئو تو نمیخوای چیزی بگی
_من اصلا نمیتونم حرف بزنم واقعا شوکه شدم باورم نمیشه بلاخره بهم رسیدیم(اشک)
بیا بغلم
ادمین=عوق چندشا
_زهرمار تو به ما چیکار داری
ادمین=کاری نکن تو روز عروسیت بکشمت ها
عه بسه وسط صحنه ی عاشقانه
یونگی. بسه بسه حالمون بهم خورد بیا ابجی بیا ببینم اینجا
با کمال میل
(و تک تک اعضا رو بغل میکنه)
خوب بریم دیگه دیر شده
_باشه بریم
(پرش به زمان عقد)
عاقد=سرکار خانم کیم لیا اقای جانگ لئو را به عنوان همسر میپذیرید
با اجازه ی برادرام بله
عاقد =اقای جانگ لئو خانم کیم لیا رو به عنوان همسر میپذیرید
_با اجازه ی پدر و مادرم بله
(همه دست زدن)
عاقد =شاهد ها شما شاهد هستین
٪~بله
عاقد=شاهد هستین
٪~بله
عاقد=شاهد هستین
٪~بله
ادمین=بابا توم سوزنت غیر کرده ها
عاقد =اینجارو امضا کنید
٪~چشم
عاقد=اقای جانگ و خانم جانگ شما هم اینجا رو امضا کنید
حتما
_با کمال میل
عاقد =میتونید همو ببوسید
☆☆☆
کوک. هی سینگلی(بچه ها همه ازدواج کردم بجوز کوک)
نامی. غصه نخور
کوک. بابا اون از من اینهمه کوچیک تره اما نگاه کن بعد من هعی
پرش به شب
ویولیا
بعد از شام و جشن و خداحافظی با مهمونا همشون رفتن و ما و اعضا موندیم اعضا مارو تا دم خونه بدرقه کردن و ما رفتیم تو خونمون و خوابیدیم و ققه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید
❤️پایان❤️
مرسی که حمایتم کردین🤍
- ۱۲.۴k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط