سناریو
#سناریو
#درخواستی
#استری_کیدز
[P3]
وقتی سرطان داری و........
الان ۳ سال از اون موضوع میگذشت. از مطب دکتر بیرون اومدی و به سمت ماشین پسرا حرکت کردی.
چان:سلام، حوبی؟
+پسرا، یه خبر براتون دارم*لحن نا امید*
همه: چیشده؟*نگران*
حالت صورتت از نگران به خوشحال ترین آدم جهان تغییر کرد
+من سرطان رو شکستت دادمم!!!!
و برگه رو به سمت پسرا چرخوندی. بالاخره بعد ۳ سال شکستش داده بودی، و پسرا الان از توهم خوشحال تر بودن.
چان: خب بچه ها نظرتون چیه به مناسبت این اتفاق، هرچقدر خواستیم خوش بگذرونیم؟
#درخواستی
#استری_کیدز
[P3]
وقتی سرطان داری و........
الان ۳ سال از اون موضوع میگذشت. از مطب دکتر بیرون اومدی و به سمت ماشین پسرا حرکت کردی.
چان:سلام، حوبی؟
+پسرا، یه خبر براتون دارم*لحن نا امید*
همه: چیشده؟*نگران*
حالت صورتت از نگران به خوشحال ترین آدم جهان تغییر کرد
+من سرطان رو شکستت دادمم!!!!
و برگه رو به سمت پسرا چرخوندی. بالاخره بعد ۳ سال شکستش داده بودی، و پسرا الان از توهم خوشحال تر بودن.
چان: خب بچه ها نظرتون چیه به مناسبت این اتفاق، هرچقدر خواستیم خوش بگذرونیم؟
۱۴.۹k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.