شروع دوباره پارت ۱۰ فیک بی تی اس
شروع دوباره پارت ۱۰ #فیک_بی_تی_اس
یولی هم رفت پیش کوک و آری
×: خب عزیز دلم چیزی میخوری واست بیارم؟(لبخند)
÷: جوری رفتار نکن که انگار اینجا خونه خودته ... اینجا خونه بابا منه چیزی بخوام خودم ورمیدارم
×: (خنده) من که چیزی نگفتم ... هر جور میلته
_: خب بابایی دوس داری چیکار کنیم؟
÷: نمیدونم
_: بازی کنیم؟
÷: اوهوم
که تلفن کوک زنگ خورد و مجبور شد جواب بده
_: باشه الان میام ... آری مت مجبورم برم ... تو پیش خاله یولی بمون ... زود برمیگردم
÷: منو ببر خونه خودمون
_: دخترم زود برمیگرم
÷: آخه با این نمیتونم تنها بمونم
_: آری
÷: خیله خب بابا
_: تو با خاله بازی کن منم میام
÷: باش
×: آره باباش ما باهم بازی میکنیم تا تو برگردی(لبخند)
کوک رفت و یولی و آری باهم تنها شدن
÷: بیا بازی کنیم
×: چیشد تو که از من خوشت نمیومد
÷: هنوزم نمیاد
×: برو اونور میخوام فیلم ببینم
÷: ولی بابا گف باهام بازی کنی
×: هرکاری که بابات میگه رو که لازم نیس انجام بدیم
÷: بی ادب
×: ببند دهنتو بچه رومخ ... فک کردی من ازت خوشم میاد؟ تا به کارم میای باهات پیش کوک مهربون میشم بعد از اینکه بهم پیشنهاد ازدواج داد و ازدواج کردیم میندازمت بیرون
÷: بابام هرگز با آدمی مثل تو ازدواج نمیکنه ... تو هم زشتی هم مهربون نیستی
×: نه بابا؟ میبینیم
÷: به بابام میگم این حرفاتو
×: تو دهنتو باز کن ببین چیکار میکنم باهات
÷: بیشور ...
امروز زودتر باید میذاتم ولی امتحان داشتم نتونستم
یولی هم رفت پیش کوک و آری
×: خب عزیز دلم چیزی میخوری واست بیارم؟(لبخند)
÷: جوری رفتار نکن که انگار اینجا خونه خودته ... اینجا خونه بابا منه چیزی بخوام خودم ورمیدارم
×: (خنده) من که چیزی نگفتم ... هر جور میلته
_: خب بابایی دوس داری چیکار کنیم؟
÷: نمیدونم
_: بازی کنیم؟
÷: اوهوم
که تلفن کوک زنگ خورد و مجبور شد جواب بده
_: باشه الان میام ... آری مت مجبورم برم ... تو پیش خاله یولی بمون ... زود برمیگردم
÷: منو ببر خونه خودمون
_: دخترم زود برمیگرم
÷: آخه با این نمیتونم تنها بمونم
_: آری
÷: خیله خب بابا
_: تو با خاله بازی کن منم میام
÷: باش
×: آره باباش ما باهم بازی میکنیم تا تو برگردی(لبخند)
کوک رفت و یولی و آری باهم تنها شدن
÷: بیا بازی کنیم
×: چیشد تو که از من خوشت نمیومد
÷: هنوزم نمیاد
×: برو اونور میخوام فیلم ببینم
÷: ولی بابا گف باهام بازی کنی
×: هرکاری که بابات میگه رو که لازم نیس انجام بدیم
÷: بی ادب
×: ببند دهنتو بچه رومخ ... فک کردی من ازت خوشم میاد؟ تا به کارم میای باهات پیش کوک مهربون میشم بعد از اینکه بهم پیشنهاد ازدواج داد و ازدواج کردیم میندازمت بیرون
÷: بابام هرگز با آدمی مثل تو ازدواج نمیکنه ... تو هم زشتی هم مهربون نیستی
×: نه بابا؟ میبینیم
÷: به بابام میگم این حرفاتو
×: تو دهنتو باز کن ببین چیکار میکنم باهات
÷: بیشور ...
امروز زودتر باید میذاتم ولی امتحان داشتم نتونستم
۲۴.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.