چشمای قشنگ تو
#part104
چشمای قشنگ تو✨
#مهشاد
خریدامونو کردیم
دیانا:مهشاد بیا بریم خونه ما تا شب
مهشاد:نه مزاحم نمیشم
دیانا:اععععععع اذیت نکن
مهشاد:حوصله ندارم
دیانا:بیا بریم باهم حرف میزنیم
مهشاد:اوم اوکی
دیانا:وایسا اسنپ بگیرم
.............
دیانا:مهشاد برو لباس راحتی از خونتون بیار لوازم آرایشم بیار
مهشاد:بش
دیانا:خوب بگو ببینم چرا حوصله نداری؟
مهشاد:خودت میدونی معلوم نیس باز مامان کیو دعوت کرده هرچیم میپرسی چیزی نمیگه
دیانا:خوب شب میاد میبینیش
مهشاد:توعم که حرف مامانمو میزنی
دیانا:هوففف خوب چی بگم
مهشاد:بنظرت خودمو بزنم به مریضی؟
دیانا:واس چییی امشب نیاد فرداشب میاد
مهشاد:هعب
دیانا:واقعا عاشق شدی؟
مهشاد:خوب آره
دیانا:کیه؟
مهشاد:مهم نیستش
دیانا:واااای بگووو
مهشاد:فقط بدون که قرار نیس بهش برسم
دیانا:چرا نرسی تو چیزی کم نداری
مهشاد:هعی
دیانا:هعی
مهشاد:خونتون چقد ساکته محراب کجاس؟
دیانا:😂😂😂🤣🤣
مهشاد:چرا هرچی میگم میخندیییی
دیانا:هیچی هیچی ببخشید😂🤣
مهشاد:وااااا چتههه
دیانا:هیچی برو لباساتو بپوش آرایشت کنم
مهشاد:آرایش نمیخواممم
دیانا:مهشااااااد
..........
#دیانا
شب شده بود مهشاد رفت بالا
سری بلند شدم لباسی که هم رنگ مهشاد
داشتمو پوشیدم
هم خوشحال بودم هم ناراحت
مهشاد عاشق یکی دیگه بود....
دیگه از حرفای مهشادمطمئن شده بودم
محراب:دیانا بیااااا
دیانا:الان میاممم
محراب:به به خواهر خوشگلم
دیانا:مهربون شدییی😂😂
محراب:بودممممم
دیانا:محراب اگه مهشاد کسل بود نارحت نشی فکر کنم مریض بود
محراب:عام باشه
دوست نداشتم بهترین شبشو خراب کنم
مجبور شدم بگم مهشاد مریضه هعی
چشمای قشنگ تو✨
#مهشاد
خریدامونو کردیم
دیانا:مهشاد بیا بریم خونه ما تا شب
مهشاد:نه مزاحم نمیشم
دیانا:اععععععع اذیت نکن
مهشاد:حوصله ندارم
دیانا:بیا بریم باهم حرف میزنیم
مهشاد:اوم اوکی
دیانا:وایسا اسنپ بگیرم
.............
دیانا:مهشاد برو لباس راحتی از خونتون بیار لوازم آرایشم بیار
مهشاد:بش
دیانا:خوب بگو ببینم چرا حوصله نداری؟
مهشاد:خودت میدونی معلوم نیس باز مامان کیو دعوت کرده هرچیم میپرسی چیزی نمیگه
دیانا:خوب شب میاد میبینیش
مهشاد:توعم که حرف مامانمو میزنی
دیانا:هوففف خوب چی بگم
مهشاد:بنظرت خودمو بزنم به مریضی؟
دیانا:واس چییی امشب نیاد فرداشب میاد
مهشاد:هعب
دیانا:واقعا عاشق شدی؟
مهشاد:خوب آره
دیانا:کیه؟
مهشاد:مهم نیستش
دیانا:واااای بگووو
مهشاد:فقط بدون که قرار نیس بهش برسم
دیانا:چرا نرسی تو چیزی کم نداری
مهشاد:هعی
دیانا:هعی
مهشاد:خونتون چقد ساکته محراب کجاس؟
دیانا:😂😂😂🤣🤣
مهشاد:چرا هرچی میگم میخندیییی
دیانا:هیچی هیچی ببخشید😂🤣
مهشاد:وااااا چتههه
دیانا:هیچی برو لباساتو بپوش آرایشت کنم
مهشاد:آرایش نمیخواممم
دیانا:مهشااااااد
..........
#دیانا
شب شده بود مهشاد رفت بالا
سری بلند شدم لباسی که هم رنگ مهشاد
داشتمو پوشیدم
هم خوشحال بودم هم ناراحت
مهشاد عاشق یکی دیگه بود....
دیگه از حرفای مهشادمطمئن شده بودم
محراب:دیانا بیااااا
دیانا:الان میاممم
محراب:به به خواهر خوشگلم
دیانا:مهربون شدییی😂😂
محراب:بودممممم
دیانا:محراب اگه مهشاد کسل بود نارحت نشی فکر کنم مریض بود
محراب:عام باشه
دوست نداشتم بهترین شبشو خراب کنم
مجبور شدم بگم مهشاد مریضه هعی
۴.۵k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.