"چند پارتی"
"چند پارتی"
وقتی منشی شخصی شرکتش میشی و....🐝🌛پارت چهارم:////
جیهو{چمدونم رو تحویل مهماندار هواپیما دادم و نگاهی به برگه ی توی دستم کردم و رو به مهماندار گفتم...ببخشید خانوم صندلی شماره 26 کدوم سمته؟
مهماندار{سمت چپ انتهای هواپیما.
جیهو{تشکری کردم و به طرف جایی که گفت حرکت کردم...با دیدن شماره صندلیم به سمتش رفتم که با دیدن کسی که بغل دستم مینشست سر جام ایستادم...با دیدن مهماندار که به طرفم میومد اومدم چیزی بگم که زودتر گفت.
مهماندار{عزیزم لطفا روی صندلیت بشین و کمربندت رو ببند.
جیهو{چ...چشم...نفس عمیقی کشیدم و رفتم و روی صندلی نشستم که نگاه بی تفاوتش رو بهم داد...سل...سلام...اومم میخواین اگر ناراحتین جام رو با یکی دیگه عوض کنم؟ *لبخند ژکوند*
جونگ کوک{نه نیازی نیست...من راحتم.
جیهو{لبخند مزخرفم رو جمع کردم و تکیه ام رو به پشتی صندلی دادم و چشمام رو بستم...با بلند شدن هواپیما از روی باند چشمام رو باز کردم که نگاهم افتاد به پنجره...با دیدن ارتفاعی که از زمین داشتیم ناخودآگاه چنگی به دست رئیس زدم که برگشت سمتم و با دیدن چهرم نگران نیم خیز شد.
جونگ کوک{هی هی حالت خوبه؟...بیرون رو نگاه نکن.
جیهو{م...ما می...میمیر...میمیریم*بغض و ترس*
جونگ کوک{معلومه که نه ما سالم میرسیم...هی بهم اعتماد کن اتفاقی نمی افته...نمیدونم چرا داشتم آرومش میکردم اما وقتی دیدم داره میلرزه آروم بغلش کردم و سرش رو روی شونم گذاشتم...به هیچی فکر نکن و بخواب.
جیهو{با پیچیدن دستش دور بازوهام آروم شدم...چشمام رو دوباره بستم و اینبار سعی کردم بدون فکر کردن به چیزی بخوابم که موفق هم شدم.
*5:36 ساعت بعد*
جیهو{با صدای زدن اسمم چشمام رو باز کردم و پلکس زدم...با دیدن رئیس بلند شدم که متوجه خالی بودن هواپیما شدم.
جونگ کوک{ساعت خواب بخیر...لطف میکنین بلند شیم بریم...رسیدیم.
جیهو{با یادآوری اینکه کل مسیر رو سرم روی شونه رئیس بوده خجالت زده سرم و پایین انداختم و از سر جام بلند شدم و از هواپیما بیرون رفتم.
جیمین{خب همه هستیم بهتره بریم هتل و یه استراحت کوتاه کنیم.
*پاریس_هتل سوفیتل (Sofitel) *
جونگ کوک{خب اینم از کلید های اتاق هاتون...کلید هرکدوم رو به دستشون دادم و گفتم...میتونید برین اتاق هاتون...ساعت 5 عصر توی رستوران تالار میبینمتون.
جیهو{کلید رو توی انگشتم چرخوندم و بعد از خداحافظی با لونا و یونا به طرف اتاقم رفتم که دستم از پشت کشیده شد...با دیدن ملی که دستم رو گرفته بود ابروم رو بالا انداختم...چیزی شده؟
ملی{ااا آره اتاق تو کنار اتاق جونگ کوکه و اتاق منم آخر سالنه...کلید اتاقت رو بهم بده و اتاقت رو با من عوض کن.
جیهو{متاسفم ولی من قصد تعویض اتاقم رو ندارم.
وقتی منشی شخصی شرکتش میشی و....🐝🌛پارت چهارم:////
جیهو{چمدونم رو تحویل مهماندار هواپیما دادم و نگاهی به برگه ی توی دستم کردم و رو به مهماندار گفتم...ببخشید خانوم صندلی شماره 26 کدوم سمته؟
مهماندار{سمت چپ انتهای هواپیما.
جیهو{تشکری کردم و به طرف جایی که گفت حرکت کردم...با دیدن شماره صندلیم به سمتش رفتم که با دیدن کسی که بغل دستم مینشست سر جام ایستادم...با دیدن مهماندار که به طرفم میومد اومدم چیزی بگم که زودتر گفت.
مهماندار{عزیزم لطفا روی صندلیت بشین و کمربندت رو ببند.
جیهو{چ...چشم...نفس عمیقی کشیدم و رفتم و روی صندلی نشستم که نگاه بی تفاوتش رو بهم داد...سل...سلام...اومم میخواین اگر ناراحتین جام رو با یکی دیگه عوض کنم؟ *لبخند ژکوند*
جونگ کوک{نه نیازی نیست...من راحتم.
جیهو{لبخند مزخرفم رو جمع کردم و تکیه ام رو به پشتی صندلی دادم و چشمام رو بستم...با بلند شدن هواپیما از روی باند چشمام رو باز کردم که نگاهم افتاد به پنجره...با دیدن ارتفاعی که از زمین داشتیم ناخودآگاه چنگی به دست رئیس زدم که برگشت سمتم و با دیدن چهرم نگران نیم خیز شد.
جونگ کوک{هی هی حالت خوبه؟...بیرون رو نگاه نکن.
جیهو{م...ما می...میمیر...میمیریم*بغض و ترس*
جونگ کوک{معلومه که نه ما سالم میرسیم...هی بهم اعتماد کن اتفاقی نمی افته...نمیدونم چرا داشتم آرومش میکردم اما وقتی دیدم داره میلرزه آروم بغلش کردم و سرش رو روی شونم گذاشتم...به هیچی فکر نکن و بخواب.
جیهو{با پیچیدن دستش دور بازوهام آروم شدم...چشمام رو دوباره بستم و اینبار سعی کردم بدون فکر کردن به چیزی بخوابم که موفق هم شدم.
*5:36 ساعت بعد*
جیهو{با صدای زدن اسمم چشمام رو باز کردم و پلکس زدم...با دیدن رئیس بلند شدم که متوجه خالی بودن هواپیما شدم.
جونگ کوک{ساعت خواب بخیر...لطف میکنین بلند شیم بریم...رسیدیم.
جیهو{با یادآوری اینکه کل مسیر رو سرم روی شونه رئیس بوده خجالت زده سرم و پایین انداختم و از سر جام بلند شدم و از هواپیما بیرون رفتم.
جیمین{خب همه هستیم بهتره بریم هتل و یه استراحت کوتاه کنیم.
*پاریس_هتل سوفیتل (Sofitel) *
جونگ کوک{خب اینم از کلید های اتاق هاتون...کلید هرکدوم رو به دستشون دادم و گفتم...میتونید برین اتاق هاتون...ساعت 5 عصر توی رستوران تالار میبینمتون.
جیهو{کلید رو توی انگشتم چرخوندم و بعد از خداحافظی با لونا و یونا به طرف اتاقم رفتم که دستم از پشت کشیده شد...با دیدن ملی که دستم رو گرفته بود ابروم رو بالا انداختم...چیزی شده؟
ملی{ااا آره اتاق تو کنار اتاق جونگ کوکه و اتاق منم آخر سالنه...کلید اتاقت رو بهم بده و اتاقت رو با من عوض کن.
جیهو{متاسفم ولی من قصد تعویض اتاقم رو ندارم.
۱۶.۴k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.