پله ها رو یکی یکی بالا رفت میتونست از آسانسور کمک بگیره ولی ترجیح ...

ᴘᴀʀᴛ•¹⁰
پله ها رو یکی یکی بالا رفت، میتونست از آسانسور کمک بگیره ولی ترجیح داد تا میتونه راهش رو با اتاقشون دور کنه. تقریبا یک طبقیه دیگه به اتاقی که جونگین رزرو کرده بودن میرسید اما در همین لحظه صدای زنگ گوشیش توجهش رو جلب کرد، شماره ناشناس بود ولی به اهمیت جوابش رو داد.
"بفرمایید؟ "
اما فرد ناشناس قصد حرف زدن نداشت و تلفن رو قطع کرد، فکر میکرد اینم یه مزاحم تلفنیه بیکار الافه ولی انگار موضوع جدی تر از این حرفا بود. بلافاصله بعد پیامی براش ارسال شد که پر بود از تهدید!
«نظرت چیه که فقط بیای دم در هتل؟ من همین الانشم فکر داشتنت رو دارم و هر شب به فکر داشتن بدنت با خیلیا میخوابم اما بدن تو با همشون فرق داره..»
با فکر های مریض فرد ناشناس اخمی کرد و ادامه پیام رو خوند.
« میدونم قرار نیست به این راحتیا به دستت بیارم چون درستش هم همینه، الماس کمیابه اما وقتی پیدا بشه کلی سود میکنی! فقط خواستم بگم بچه روباهت پیش منه، بیای به این ادرس.(-مولن روژ¹، بلوار ۸۲ د کلیشی)
میبینمت خوشگله دیر نکنی»
به محض خوندنش لرز عجیبی به بدنش افتاد منظورش از اینکه جونگین پیش اونه یعنی چی؟ با سرعت باور نکردنی خودش رو به اتاق رسوند و بله، جونگین نیست! با شتاب کل طبقه هارو دویید و به اتاق اون سه نفر رسید ولی انگار اوناهم از جونگین خبری نداشتن، پشت سر هم به جونگین زنگ میزد ولی انگار نه انگار جواب نمیداد که نمیداد!
تمام بدنش میلرزید، ترس اینکه اون فرد مریض بلایی سر جونگین بیاره عین خوره افتاده بود به جونش،ولی انگار هیچکدوم از این سه نفر هم هیچ ایده ای نداشتن برای مقابله با اون فرد، تا اینکه پسرک مو بلوند تمام شجاعتش رو جمع کرد و به سمت در رفت.
"کجا لیکس؟بی فکر عمل کردن میتونه خطرناک باشه ها.. ما هنوز هیچ شناختی از اون فرد نداریم"
ناامید دوباره نشست و سرش رو بین دو دستش قرار دارد. هیونجین در حالی که بطری رد بول رو سر میکشید لب زد.
"میتونم با افرادم هماهنگ کنم گیرش بندازن اما همونطور که چان هیونگ گفت... ما هیچ شناختی از اون فرد نداریم!"
" لیکس، لینو، هیون، هان خوب گوشاتونو باز کنین ببینین چی میگم...تا وقتی نفهمیدین طرف کیه و چی میخواد هیچ حرکتی غیرعادی نمیکنید، ما میخوایم اون بچه رو سالم برگردونیم باشه؟ "
و همگی با هم سرتکون دادن ولی بنظرتون فلیکس قرار بود یه جا اروم بگیره؟ معلومه که نه! بی هوا بلند شد و به سمت ادرسی که توی پیام بود رفت.. از ظاهر اون مکان مشخص بود یه کلابه..و حسابی هم شلوغه! به محض ورودش افراد مست زیادی رو دید، بوی الکل به شدت همه جا پخش شده بود،به سمت کاناپه دور از جمعیت رفت ولی سنگینی نگاه فردی رو روی خودش حس میکرد..تا اینکه با مردی چشم تو چشم شد که پوزخند کثیفی رو لبش داشت! اهمیتی نداد و نگاهی به اطراف انداخت تا اینکه گارسون به سمتش اومد، گارسون قد کوتاهی داشت و موهای موج دار قهوه ایش زیباییش رو چند برابر کرده بود. به نظر کره ای میومد.
"سفارشون آقا؟"
خیلی راحت و روون فرانسوی حرف میزد.
"چیزی میل ندارم"
"منتظر کسی هستید، پریشون به نظر میرسید؟!کمکی از دست من ساخته اس؟"
گارسون با دیدن چشم های نگران پسر روی کاناپه زرشکی رنگ نشست و منتظر حرف های پسرک موند.
" اون مرد رو میبینی که با یک لبخند چندشی بهم خیره شده؟ حس خوبی بهش ندارم حس میکنم همون فرد ناشناسیه که دست گذاشته روی نقطه ضعفم! "
گارسون کمی جابه جا شد و سپس به پسرک خیره شد.
"اون مرد اینجا خیلی معروفه، بیشتری ها اون رو به اسم ژان میشناسند، ولی اینجا هیچکس از اسم واقعی خودش استفاده نمیکنه... به هر حال اون واقعا ادم چندشیه، تا الان با تمام افراد پاریس خوابیده، پول داره و هر کاری از دستش بر میاد..."
گارسون نگاهی به پریشون حالی پسرک انداخت و اروم خندید.
"ااینجوری نمیشه میرم برات یه چیزی بیارم بخوری"
به محض رفتن گارسون اون مرد نزدیکش شد.
"میبینم که نامه ام به دستت رسیده.. خوشبختم فلیکس، فرانسیس هستم"
نگاه ترسیده اش رو به مرد داد و فهمید حس درستی داشته... همچی زیر سر این مرده..
ـــــــــــــــــ
مولن روژ¹:(به فرانسوی: Moulin rouge) نام کاباره و کلوب شبانه‌ای است که در منطقه ۱۸ پاریس واقع شده‌است. این مکان یک کابارهٔ تاریخی در فرانسه محسوب می‌شود
دیدگاه ها (۱۷)

ᴘᴀʀᴛ•¹¹گارسون به محض دیدن فرانسیس کنار پسرک مو بلوند به سمت ...

ᴘᴀʀᴛ•¹²با چشم های قرمز شده به فرد داخل اتاق نگاهی انداخت، جا...

ᴘᴀʀᴛ•⁹با سردرد شدیدی چشم هاش رو باز کرد ولی توی اتاقی بیدار ...

ᴘᴀʀᴛ•⁸نگاهی به ساعت کرد، تقریبا از سه صبح گذشته بود. فلیکس ب...

قهوه تلخ پارت ۴۶درحال قدم زدن بودم که صدایی توجه ام رو جلب ک...

تاحالا شده بعضی اوقات روی ادم رندوم و ناشناس تو خیابون کراش ...

معمای قتل کودک ناشناس آمریکا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط