pt 11
pt 11
من:لباستو عوض کن کوک:چشم بانو بلند شد لباسشو عوض کرد منم کنار در منتظر موندم لباسشو عوض کرد باهم رفتیم پایین سر میز شام کنار هم نشستیم منو چسبوند به خودش شروع کردیم به غذا خوردن طعمه غذا من یجوری بود ولی خوردم حس کردم سرگیجه دارم دستمو رو پیشونیم گذاشتم کوک:بیب حالت خوبع؟ من:سرگیجه دارم سرفم گرفت بلند شد منم بلند کرد یه قدم برداشتم جلو چشام سیاهی رفت و چیزی نفهمیدم
#کوک
سه دفع ا.ت افتاد گرفتمش تا بغلم سرشو رو پام گذاشتم کوک:ا.ت چشماتو باز کن آجوما(با داد) سریع اومد آجوما:ارباب وای چش شده کوک:هیچی نپرس فقط زنگ بزن به دکتر کیم زود باش آجوما:چشم ارباب
چندمین بعد:
از استرس میرفتم و میومدم که جین اومد از اتاق بیرون(بچه ها جین اینجا دکتر مخصوص کوکه) کوک:چیشد؟ جین:به نظر میرسه مسموم شده باشه من بهش سرم زدم تا سم از بدنش بره به موقع خبرم کردی عصبی بودم با دادی که زدم همه خدمتکارا ریختن تو کوک:همه خدمتکارا جمع شید اینجا(با داد) همشون جمع شدن جلوم زانو زدن و سرشو پایین بود کوک:کودومتون غذا زنه منو درست کرده؟ چرا لال شدید هاننن همون موقع یه خدمتکار اومد جلو اسمش جیسان بود جیسان:ارباب من دیدم کار رزی و لینا بود شوکه شدن و ترسیده آجوما:ارباب اونا با خانوم مشکل داشتن قطعا کار خودشونو به بادیگاردا گفتم که اونارو ببرن تو اتاق قرمز یا همون شکنجه گاه بعد رفتم سمت اتاق مشترکمون کنار تختش نشستم چشماشو باز کرد کوک:ا.تم حالت خوبه؟ ا.ت:یکم سرگیجه دارم همون موقع جین اومد تو اتاق جین:حالت چطوره کوک:میگه سرگیجه داره جین:براش دارو مینویسم یکی بره تهیش کنه ا.ت:کوک حالت تهوو دارم
#ا.ت
زود منو برد دستشویی هرچی خوردم بالا آوردم
واقعا شما فکر کردید با انقدر لایک من براتون فیک میزارم؟این دوتا باید زیاد باشه وگرنه پیجمو پاک میکنم کامل
من:لباستو عوض کن کوک:چشم بانو بلند شد لباسشو عوض کرد منم کنار در منتظر موندم لباسشو عوض کرد باهم رفتیم پایین سر میز شام کنار هم نشستیم منو چسبوند به خودش شروع کردیم به غذا خوردن طعمه غذا من یجوری بود ولی خوردم حس کردم سرگیجه دارم دستمو رو پیشونیم گذاشتم کوک:بیب حالت خوبع؟ من:سرگیجه دارم سرفم گرفت بلند شد منم بلند کرد یه قدم برداشتم جلو چشام سیاهی رفت و چیزی نفهمیدم
#کوک
سه دفع ا.ت افتاد گرفتمش تا بغلم سرشو رو پام گذاشتم کوک:ا.ت چشماتو باز کن آجوما(با داد) سریع اومد آجوما:ارباب وای چش شده کوک:هیچی نپرس فقط زنگ بزن به دکتر کیم زود باش آجوما:چشم ارباب
چندمین بعد:
از استرس میرفتم و میومدم که جین اومد از اتاق بیرون(بچه ها جین اینجا دکتر مخصوص کوکه) کوک:چیشد؟ جین:به نظر میرسه مسموم شده باشه من بهش سرم زدم تا سم از بدنش بره به موقع خبرم کردی عصبی بودم با دادی که زدم همه خدمتکارا ریختن تو کوک:همه خدمتکارا جمع شید اینجا(با داد) همشون جمع شدن جلوم زانو زدن و سرشو پایین بود کوک:کودومتون غذا زنه منو درست کرده؟ چرا لال شدید هاننن همون موقع یه خدمتکار اومد جلو اسمش جیسان بود جیسان:ارباب من دیدم کار رزی و لینا بود شوکه شدن و ترسیده آجوما:ارباب اونا با خانوم مشکل داشتن قطعا کار خودشونو به بادیگاردا گفتم که اونارو ببرن تو اتاق قرمز یا همون شکنجه گاه بعد رفتم سمت اتاق مشترکمون کنار تختش نشستم چشماشو باز کرد کوک:ا.تم حالت خوبه؟ ا.ت:یکم سرگیجه دارم همون موقع جین اومد تو اتاق جین:حالت چطوره کوک:میگه سرگیجه داره جین:براش دارو مینویسم یکی بره تهیش کنه ا.ت:کوک حالت تهوو دارم
#ا.ت
زود منو برد دستشویی هرچی خوردم بالا آوردم
واقعا شما فکر کردید با انقدر لایک من براتون فیک میزارم؟این دوتا باید زیاد باشه وگرنه پیجمو پاک میکنم کامل
۱۱.۷k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.