پارت

پارت ۴۵

ویو جونگکوک

داشتم رانندگی میکردم
که چشم به ات نگاه کردم
خجالت کشیده بود
هر چند دقیقه یکم تکون میخورد
دم موهاشو میگرفت بازی میکرد
این دختر اولین دلیلی بود
که تصادف کنم
با چیزی که دیدم اخم کردم
ات یه دامن کوتاه پوشیده بود
لعنتی رون پاهاش خیلی سفید بود
با اون دامن مشکیش خیلی خوب بود

ویو ات

خیلی استرس دارم همه چی دقیقا مثل اون فیلمی بود که دیدم اه چرا انقدر 🍆 بزرگه
اخه الان دقیقا زمانی که من دامن کوتاه دارم
باید این اتفاقا بیوفته
همه چی خیلی جذابه وای رون پاهاشو
ات تو داری چی میگی بدبخت شدی
ولی همه چی خیلی جذابه
هر دختری خوشش میاد ات اروم باش
وایی عمو خیلی جذابه
دقیقا مثل کلیپای تو ایستاعه
یه مافیایی که عاشقته تو رو دزدیده
ات اروم باش یعنی عاشقش شدم
یعنی بهش پیشنهاد رابطه بدم
خب امتحان میکنم هر چی شد
دیدگاه ها (۱۱)

پارت ۴۶ات: عمو میخواستم یه چیزی بگم جونگکوک: خب مشنوم ات: را...

پارت ۴۷ویو فردا جونگکوک: بیبی باید بیدار شیات: نمیخوام جونگک...

پارت ۴۴برگشتم دیدم اون عوضی یه شلیک هوایی زده بود جونگکوک: م...

پارت ۴۳ویو کلارا وقتی میدم اون دو نفر دارن دعوا میکنن سریع د...

فیلیکس: چیییییییییی؟؟؟؟( چشماش خون شد)ات: هی اروم باش همین ک...

پارت ۲۷ویو ات اون عوضی منو به یه صندلی بست انقدر محکم منو با...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط