پارت

پارت ۴۶

ات: عمو میخواستم یه چیزی بگم
جونگکوک: خب مشنوم
ات: راستش خیلی به حرفایی که زدی
فکر کردم
جونگکوک: کدوم حرفام
ات: اینکه گفتی دوسم داری

جونگکوک انقدر شوکه میشه که پاشو رو
پدال ترمز فشار میده

جونگکوک: چی گفتی.... شوک....
جونگکوک: نکنه بهم حس داری
ات: اره.... اروم....

جونگکوک جونگکوک از هیجان زیاد شروع
میکنه به داد زدن چون خیلی خوشحال بود

جونگکوک: خب الان میتونم راحت ببوسمت
ات: چی نه اینجوری ها هم نیست شرط دارم
جونگکوک: چی
ات: باید همیشه خودتو کنترل کنی
خیلی خشنی نمیتونم تحمل کنم
جونگکوک: حتا تو سکس
ات: 😳😳😳😳😳😳 چییییی
ات: اونو باید فراموش کنی من تازه ۱۶ سالمه
جونگکوک: باشه قبوله تو ۱۷ سالگیت تجربه میکنیم
ات: امکان نداره تا زمانی که خودم بخوام
جونگکوک: باشه
دیدگاه ها (۶)

پارت ۴۷ویو فردا جونگکوک: بیبی باید بیدار شیات: نمیخوام جونگک...

پارت ۴۸ات: حالا ناراحت نشو جونگکوک به گوشیش نگاه میکنه که یه...

پارت ۴۵ویو جونگکوک داشتم رانندگی میکردم که چشم به ات نگاه کر...

پارت ۴۴برگشتم دیدم اون عوضی یه شلیک هوایی زده بود جونگکوک: م...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۷#

گل وحشی منپارت ۴ تهیونگ: خوبه....و درضم اینکه اینجا نباید دا...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط